۱۴۰۱ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

درنگی در آرزوهای لودویگ فویرباخ (۱)

Ist möglicherweise ein Bild von 1 Person, Bart und Text
 
میم حجری

ما این آرزوهای فویرباخ را یکی پس از دیگری مورد بررسی مارکسیستی قرار می دهیم:
 
۱
تبدیل دوستان خدا به دوستان انسان
 
ایراد این آرزوی فویرباخ
در
عدم تعریف پیشاپیش مفاهیم انسان و خدا است.
 
انسان انتزاعی و کلی وجود ندارد.
به قول خود فویرباخ، 
هم کاخ نشین انسان است و هم کوخ نشین.

انسان و هر چیز دیگر فقط به طور مشخص وجود دارد.

اکنون این سؤال مطرح می شود که منظور فویرباخ از انسان
 کدام انسان مشخص است؟
 
هم
توده زحمتکش از بردگان و دهقانان تا پیشه وران و کارگران
 انسان اند
و
هم
اعضای طبقات حاکمه از برده داران، اربابان فئودال و سرمایه داران
انسان اند.
 
خدا چیست؟
 
ما با سه نوع خدا در تاریخ بشری سر و کار داشته ایم:
طبیعتخدا
طبقه حاکمه ـ خدا
توده ـ خدا.
 
کدامیک از این سه خدا باید دوست انسان گردد؟ 


طبیعتخدا
مثلا
خدای آذرخش (زئوس)
چه رابطه ای با بشر دارد؟

ایراد بینشی فویرباخ
عدم درک و قبول خصلت و ساختار دیالک تیکی چیزها ست.
 
طبیعت با جامعه (انسان) رابطه دیالک تیکی دارد.
 
جامعه
طبیعت دوم است.
 
جامعه طبیعی است که نیروی فکری و فیزیکی بشر در آن نفوذ کرده است.
 
کاخ
خاک و سنگ و آب و کاه و آهک و سیمان و چوب و اهنو غیره است که نیروی فکری و فیزیکی بشر در آنها نفوذ کرده است.
 
جامعه
و
انسان
طبیعت روحمند است.
طبیعت اندیشنده و مولد و تغییر دهنده است.
 
یعنی 
ما
با
دیالک تیک طبیعت و جامعه (انسان) سر و کار داریم
 
طبیعتخدا
به همین دلیل
هم دوست بشر است و هم دشمن بشر.
 
بعنب
نیازی به آرزو و عمل فویرباخ نیست.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر