۱۴۰۱ اسفند ۲۲, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۶۲۴)

Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت دهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

چو نزدیک بردش، زخوان بهره ای

برآورد بی خویشتن نعره ای

 

شکسته دل آمد بر خواجه باز

عیان کرده اشکش به دیباچه راز

 

بپرسید سالار فرخنده خوی

که اشکت ز جور که آمد به روی؟

 

 معنی تحت اللقظی:

وقتی غلام سینی غذا را به گدا برد،

از دیدنش منقلب شد و با اشک در چشم پیش اربابش برگشت.

ارباب پرسید:

دلیل اشکت چیست؟

 

سعدی

در این بند شعر،

برای تهییج خواننده اوج داستانش را با غریو طبل اعلام می کند.

غلام از بازشناسی گدا از خود بی خود می شود و با اشک همدردی در چشم پیش خواجه برمی گردد.

 

انگار قحط گدا ست و غلام برای نخستین بار در جنت فئودالی ـ بنده داری گدای پراکنده حال دیده است.

 

حقه بازی

هزاران فرم (رنگ و شکل و هیئت و شمایل) دارد، ولی یک محتوا،

فقط یک محتوا.

هنر کشف محتوا از ورای هزاران رنگ و شکل و هیئت و شمایل است.

 

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر