۱۳۹۳ خرداد ۱۴, چهارشنبه

دیالک تیک باور (ایمان)


فقط باور کن
فقط چیزی را باور کن که
چشم هایت می بیند و
گوش هایت می شنود!
نیز باور نکن چیزی را
که چشم هایت می بیند و
گوش هایت می شنود!
و نیز بدان که باور نکردن چیزی
گاه می تواند
باور کردن چیزی باشد.
برتولت برشت
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
مسی فتحی
گاف سنگزاد

میم
خوب.
منظور برشت چیست؟

مسی
همه چیز رو نباید کالبد شکافی کرد.
برشت همیشه جای خالی‌ برای اینکه خواننده، شنونده و در تئاتر بینندهگان خودشان هم زحمتی برای فکر کردن در مورد مساله بدهند، قرار می داد!
 من هم با او هم عقیده هستم
اینکه منظور برشت چیست و رابطه دیالکتیکی آن برای چیست و غیره
اینها رو دیگر بذاریم به عهده خود خواننده، شنونده و بیننده  
فکر کردن یعنی تغییر دادن.

میم
خوب.
منظور از «تفکر یعنی تغییر» چیست؟

مجید
برشت زیر طوفان تبلیغات و پروپاگاندای فاشیست ها سعی‌ می کرد تا تأثیرگذار باشه.
خواننده رو به دقت کردن تشویق می ‌کنه و از عواقب تصمیم گیری مطلع می ‌کنه.
چون باور کردن بعضی‌ از چیزها هم باور نکردن برخی‌ دیگر از امور است.
چون سلیقه هم تأثیر خودش رو میذاره رو میل آدم برای باور امور.

ایلیا
مسی جان این بحث بنظر عوام خیلی مسخره و گیج کننده میاد

میم
اتفاقا در این فراز از نوشته برشت، تعریف دیالک تیک نهفته است.
 اگر تحلیل نشود، نتیجه نهائی اش همین کامنت ایلیا می شود.

برتولت برشت
فقط باور کن
فقط چیزی را باور کن که
چشم هایت می بیند و
گوش هایت می شنود!
ضمنا باور نکن چیزی را
که چشم هایت می بینند و
گوش هایت می شنوند!
علاوه بر اینها، بدان که باور نکردن چیزی
گاه می تواند به معنی باور کردن چیزی باشد.
پایان

·        استنباط میم از این اندیشه برشت درست است.
·        اثبات نظر میم اما دشوار است.

·        به همین دلیل بهتر است که اندیشه برشت نخست تجزیه و سپس تحلیل و سرانجام ترکیب شود:
·        دیالک تیک تجزیه ـ تحلیل ـ ترکیب

فقط باور کن

·        برشت ظاهرا قصد توضیح دیالک تیک باور و یا ایمان را دارد.
·        ایمان یک مقوله مذهبی است.

1

·        به روایت قرآن، ابراهیم به انکار الهیت بت های واقعی، عینی و مشخص برخاسته بود و برغم اینکه آذر ـ عمو و سرپرستش ـ از طریق تولید بت نان سفره خانه را در می آورد، به شکستن بت های بتکده پرداخته بود.
·        بعد مردم را به باور به خدای واحد واهی، ذهنی و انتزاعی فراخوانده بود.

2
·        سؤال انگیزی ماجرا آنجا ست که ابراهیم روزی از خدا می خواهد که برای اثبات وجود خود، مرئی شود.

·        طنز تناقض آمیز مذاهب هم همین جا ست:
·        کسی که ادعای پیامبری کرده و خلایق را به باور به خدای انتزاعی واحد فراخوانده، خود به خدای انتزاعی واحد باور ندارد.

3
·        خود خدا هم حتی از این درخواست ابراهیم بت شکن دچار حیرت می شود و می پرسد:
·        «مگر در وجود من تردید داری؟»

·        ابراهیم برای خالی نبودن عریضه جواب می دهد:
·        «تردید که نه.
·        فقط دلم می خواهد که یقین قلبی حاصل کنیم:
·        لیطمئنی قلبی» 

·        خدا هم می گوید:
·        «چه آسان تر ازا ین!
·        خروسی بیاور و سرش را از تنش ببر!»

·        خدایان چنین اند به خاور زمین:
·        همه از دم تشنه به خون اند.

·        امروز برای اثبات وجود خود فرمان به بریدن سر خروسی را می دهد و فردا برای امتحان میزان ایمان ابراهیم فرمان بریدن سر تنها پسرش، اسماعیل را. 

·        خدا برای اثبات وجود خود، خروس مرده را دوباره زنده می کند.
·        ابراهیم هم به خدای تشنه به خون ایمان می آورد.

·        این درخواست ابراهیم از خدا اما به چه معنی است؟

4
فقط چیزی را باور کن که
چشم هایت می بیند و

گوش هایت می شنود
!

·         این درست به همان معنی است که برتولت برشت می گوید:
·        ابراهیم می خواهد به چیزی باور کند که به چشم خود می بیند و به گوش خود می شنود.

·        به زبان فلسفی، بکمک ارگان های حسی خود ادراک کند.

·        این بدان معنی است که شالوده شناخت و باور به وجود چیزی را شناخت حسی تشکیل می دهد.
·        این ضمنا بدان معنی است که مغز بشری نه چشمه اندیشه، بلکه ارگان اندیشیدن است.
·        مغز سیگنال های حسی را لازم دارد تا بتواند روی آنها کار کند و از مقایسه و تجرید و تعمیم و ترکیب آنها به استنتاج منطقی برسد.

5
·        اگر دهقانی درختی را بکمک اعضای حسی خود مورد بررسی قرار ندهد و سیگنال های مربوطه را از کانال های حسی به مغز ارسال نکند، مغز نمی تواند به این نتیجه برسد که درخت خشک است و یا سالم و بی عیب و نقص.
·        شناخت حسی اما به تنهائی برای شناخت دقیق درخت کافی نیست.
·        اگرچه شالوده شناخت است.
·        حتی اگر شناخت حسی بارها و بارها تکرار شود و فرم شناخت تجربی به خود گیرد، بازهم برای شناخت درخت کافی نخواهد بود.

6
ضمنا باور نکن چیزی را
که چشم هایت می بینند و

گوش هایت می شنوند
!

·        درست به همین دلیل است که برشت می گوید:
·        به چیزی که به چشم خود می بینی و به گوش خود می شنوی، یعنی فقط به دلیل شناخت حسی و تجربی ایمان نیاور.

·        چرا که شناخت در دیالک تیکیتش شناخت است و لاغیر.
·        شناخت در گذر از تنگه تنگ و دشوار دیالک تیک حسی ـ عقلی و دیالک تیک تجربی ـ نظری، شناخت به معنی حقیقی کلمه است.
·        با طناب حس و تجربه نمی توان به چاه شناخت چیزی اندر شد.

7
·        به همین دلیل بدون خرد اندیشنده (فلسفه)، بدون آموزش و تمرین تفکر مفهومی نمی توان به شناخت چیزی نایل آمد.
·        به همین دلیل است که حزب توده باید حزبی فلسفی باشد.
·        چون بدون فلسفه و بی کمک فلسفه نمی توان از منافع استراتژیکی توده دفاع کرد.

8

·        به همین دلیل، کسانی که حزب توده را طویله می خواهند یا نادان اند و یا تبهکار.
·        شق ثالثی وجود ندارد.

·        نادان اصلا نمی تواند به شناخت جامعه و جهان با بغرنجی های خارق العاده اش نایل آید و بدون شناخت چیزی نمی توان به تغییر هدفمند آن چیز نایل آمد.

·        به همین دلیل است که مارکس ضرورت آموزش علم رهائی را به پرولتاریا بکرات گوشزد می شود، آنهم بی اعتنا به اینکه خود پرولتاریا بخواهد و یا نخواهد.

9

·        به همین دلیل است که انگلس درمقدمه ای بر کتاب مارکس، تحت عنوان «مبارزات طبقاتی در فرانسه» می نویسد:

 دیگر دوران شبیخون اقلیتی آگاه در رأس توده های نادان برای تحقق انقلاب به پایان رسیده است.
آنجا که سخن از تغییر کامل سازمان اجتماعی است،
حضور آگاهانه توده ها ناگزیر و الزامی است.
توده ها باید دریابند که هدف از چه قرار است
و برای چه باید با تمام وجود وارد میدان شوند.

·        مراجعه کنید به  دیالک تیک حسی و عقلی، دیالک تیک تجربی و نظری  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

10
اورسلا و لئو کوفلر
علاوه بر اینها، بدان که باور نکردن چیزی
گاه می تواند به معنی باور کردن چیزی باشد.

·        برشت در این حکم از خصلت دیالک تیکی چیزهای اجتماعی پرده برمی دارد:
·        مثلا از دیالک تیک ارتجاع و انقلاب 

·        اگر کسی به عنوان مثال، به رسالت تاریخی پرولتاریا ایمان نیاورد، خواه و ناخواه به فرمانفرمائی ابدی سرمایه ایمان می آورد.
·        اگر کسی نقش تاریخ ساز توده را به هر دلیلی و با هر هارت و پورتی انکار کند، خواه و ناخواه به پذیرش تئوری فاشیستی نخبگان می رسد و الی آخر.

·        مکتب برتولت  برشت ادامه خلاق مکتب مارکس و انگلس و لنین است.
·        به همین دلیل لئو کوفلر، برشت را جانشین خلف مارکس می نامد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر