۱۳۹۳ خرداد ۲۲, پنجشنبه

سیری در گلستان سعدی (130)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت سیزدهم
(گلستان با ب اول، ص 33) 
تحلیلی از شین میم شین

 هما یا مرغ استخوان‌خوار
به معنی کرکس ریش‌دار
مانند دیگر کرکس‌ها عمدتاً لاشه‌خوار است
اما عمدهٔ غذای آن را مغز استخوان  تشکیل می‌دهد.
هما استخوان‌های بزرگ را از ارتفاع زیاد به روی سنگ ‌ها پرتاب می‌کند تا به قطعات کوچک ‌تر شکسته شود.
گاهی هم از لاک‌ پشت‌ های زنده به همین روش تغذیه می‌کند.
هما در اساطیر ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایه‌ اش بر سر هر کس بیافتد به سعادت و کامرانی می رسد
به همین دلیل به مرغ سعادت معروف شده‌است، برعکس جغد که نماد بدبختی است.
در خرابه‌های تخت جمشید که پایتخت هخامنشیان بوده  دو مجسمه سنگی از هما پیدا شده‌است
این نشان می‌دهد که هما در ایران باستان نیز پرنده سعادت بوده ‌است.

همای بر همه مرغان، از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        امتیاز هما بر دیگر جانوران در شیوه زیست آن است:
·        تغذیه از استخوان و صرفنظر از شکار جانوران.

1
·        سعدی در این بیت، دست به استنتاج نهائی می زند و برای برقراری صلح اجتماعی، راه حلی مبتنی بر قناعت ارائه می دهد.

2
·        او باب سوم گلستان را «در فضیلت قناعت» نام داده است که مستقلا مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

3
·        تئوری قناعت، یکی از ستون های اصلی تئوری اجتماعی ـ فئودالی سعدی و بعد حافظ است.

4
·        در مثبت و انقلابی بودن صفت قناعت تردیدی نیست.

·        ولی قناعت داریم تا قناعت.

5

·        خرد ناب قله های یوش هم قناعت را می ستاید، ولی با محتوایی دیگر.
·        قناعت سعدی قناعتی ارتجاعی است، در حالیکه قناعت نیما سرتاپا هومانیستی است.

(نیما یوشیج : مجموعه کامل اشعار نیما، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم، 1371 ، ص 174)  

نقد در مشت و توشه در انبان
می زیم (زندگی می کنم)  شاد و می روم خندان

گر نینبارم از نیامدِ کار
هر زمینی مرا ست، خرمن بار

برگ نانی چو در رسید، خوش ام
وز فزونی کس، نه روترش ام

باشد از این فرو نهاده مرا
دینم این بود، حرف بهر چرا.

6
·        سعدی واژه ی قناعت را با محتوائی از تسلیم و تحمل و رضا پر می کند و آن را از بار خرد و هومانیسم تهی می سازد.

7
·        سعدی ضمنا قناعت را فقط و فقط به توده مولد توصیه می کند، نه به طبقه اشراف بنده دار، فئودال و دربار.

8
·        توده چپاول شده اما قانع مادرزاد است و لذا قناعت سعدی بیشتر برای توجیه نابرابری میان توده و خداوندان نعمت است و به سرکوفت می ماند. 

9
·        وزیر معزول همای اساطیری نیست.
·        تجسم واقعی همای اساطیری، توده های مولد شهر وروستا هستند، که مجبورند، به خوردن استخوان قانع باشند و ضمنا امکان و توان آزار دیگران را هم ندارند.

10
·        اعضای طبقه حاکمه، چه مشغول و چه معزول، استخوانخوار نیستند و نمی توانند عضو طبقه حاکمه باشند و به استخوانی قناعت ورزند.
·        فرق هم نمی کند که به نیت عوامفریبی، لباس مندرس بپوشند و درویش نمائی پیشه کنند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر