امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)
تحلیل واره ای
از
شین میم شین
عضو حزب توده نبودم.
اما همیشه سوسیالیست
بودم و به توده ایها
احترام می گذاشتم
و رفیق آنها بودم و با آنها همعقیده بودم.
او دربارۀ نگاه کمونیست های هوادار شوروی دربارۀ آزادیهای سیاسی و اجتماعی میگوید:
«من به کیانوری گفته بودم اگر شما قدرت بگیرید اولین کسی که مشکل
پیدا میکند من هستم.»
·
هماندیشی با مفاهیم کلی و انتزاعی کسب و کاری بی ثمر و
بیهوده است.
·
چون در این جور «کارها» وقت هر دو
طرف تلف می شود و هر دو با دستی خالی، ولی با اعصاب و اندامی خسته به خانه برمی
گردند.
1
عضو حزب توده نبودم.
اما همیشه سوسیالیست
بودم و به توده ایها
احترام میگذاشتم
و رفیق آنها بودم و با آنها همعقیده بودم.
·
شاعر هم سوسیالیست بوده، هم به
توده ای ها احترام می گذاشته و هم با توده ای ها رفیق و همعقیده بوده است.
·
به حزب توده از یک نظر می توان رشگ
برد و آن نفوذ معنوی عمیق و عظیم آن در اعماق وجود شریف ترین اعضای جامعه است.
·
ارج و ارزش چنین ارواحی که «عضو
حزب توده» نبوده اند، ولی توده ای تر از هر توده ای بوده اند، غیرقابل تخمین است و
ضمانت بقای حزب توده هم همین نفوذ عمیق و عظیم در ارواح زحمتکش و شریف است.
2
او دربارۀ نگاه کمونیست های هوادار شوروی
·
شعبده بازی شیاد در این قسمت
بازجوئی از شاعر ادامه می یابد:
·
فرسنگ ها دور از متروپول های سرمایه
داری، ولی با همان مفاهیم و معیارها و با
همان شعبده ها و ترفندها.
·
بی کمترین تفاوت.
·
کمونیست های به چرخش چشمی طبقه
بندی می شوند.
·
نه تعریف علمی مطمئنی از کمونیسم و
نه معیار عینی عامی برای تمیز و تشخیص کمونیست ها.
·
شیاد در سنت فئودالیسم، معیار
جغرافیائی برای تمیز دوست از دشمن دارد:
·
هر کس در داخل قلمرو خان و یا
سلطان باشد، در قاموس فئودالیسم آشنا و دوست محسوب می شود و هر کس در خارج از
قلمرو خان و سلطان باشد، بطور اوتوماتیک بیگانه و دشمن تلقی می شود.
·
بی آنکه دوست واقعا دوست باشد و
دشمن واقعا دشمن.
·
برای اینکه معیار جغرافیائی به هیچ
دردی جز عوامفریبی نمی خورد.
3
او دربارۀ نگاه کمونیستهای هوادار شوروی ...
·
شیاد حتی همین معیار فئودالی ـ جغرافیائی
معیوب را مخدوش می کند تا کمونیست های ایرانی را بنا بر هواداری از این و آن و به
عبارت صریحتر با اتهام نوکری به این و آن، دسته بندی و عملا تحقیر و تخفیف و تخریب
کند:
·
بدین طریق قیاس به نفس عمیقی صورت
می گیرد و کمونیست های ایران بسان شیادان قلم بدست بی سواد، به درجه نوکران بی خرد
و بی شخصیت این و آن تنزل می یابند.
·
بدین طریق بلشویسم، سویه تیسم، کمونیسم
و انتزناسیونالیسم (خواهری ـ برادری بین المللی) به مثابه روسوفیلیسم جا زده می شود.
4
·
کمونیست هوادار این و آن فقط در
کله گندیده مزدوران سرمایه وجود دارد و نه در عالم واقع.
·
کمونیست به کسی گفته می شود که سگ
توده های مولد و زحمتکش باشد و نه هوادار این و آن.
·
توده های مولد و زحمتکش، اکثریت
مولد و زحمتکش جامعه و جهان اند و ماهیتا
خواهر ـ برادر اند و به همین دلیل متحد و همبسته عینی اند.
·
کمونیست ها را فقط عوام و
عوامفریبان بر اساس معیار فئودالی ـ جغرافیائی به هواداران این و آن طبقه بندی می
کنند.
5
او دربارۀ نگاه کمونیستهای هوادار شوروی دربارۀ آزادیهای سیاسی و اجتماعی ....
·
جمله بندی را باش!
·
مفهوم شلخته و تق و لق «نگاه کسی
در باره چیزی» وجود ندارد.
·
اما مفهوم «چیزی از نگاه و یا از
دیدگاه و یا از منظر کسی و یا مکتبی و یا ایدئولوژی ئی» وجود دارد.
·
راجع به آزادی های سیاسی و اجتماعی
قاعدتا می توان «نظر» (موضع و سنگر فکری) داشت و نه نگاه.
·
وقتی گفته می شود که مفاهیم (کلمات) و احکام (جملات) هر کس آئینه جهان بینی او ست، به همین دلیل است.
·
وقتی از فقر مطلق و یا پاوپریسم (بی
همه چیزی) فکری، فرهنگی و فلسفی نوکران بی
خرد و خردستیز سرمایه سخن می رود نیز به همین دلیل است.
·
شیاد حتی حرف زدن بلد نیست،
اندیشیدن پیشکش.
6
او دربارۀ نگاه کمونیستهای هوادار شوروی
دربارۀ آزادی های سیاسی و اجتماعی
میگوید..
·
شیاد بهتر است قبل از پرداختن به «نگاه
کمونیست ها در باره آزادی های سیاسی و اجتماعی»، موضع طبقه حاکمه جهنم جمهوری جهل
و جنون را در این زمینه جویا شود.
·
جهنمی که دهها هزار نفر به جرم مظنون
بودن به دگراندیشی شقه شقه شده اند و میلیون ها نفر آواره جهان اند، چه رسد به داشتن
حق دگراندیشی و چه رسد به برخورداری از آزادی های به اصطلاح سیاسی و اجتماعی.
·
اگر کمونیسم اینقدر آزادی سیاسی و اجتماعی
ستیز بوده، پس دلیل اینهمه کمونیسم ستیزی حتی پس از «فروپاشی» سیستم سوسیالیستی
چیست؟
·
شیاد به احتمال قوی اصطلاح «آزادی های
سیاسی و اجتماعی» را با زباله پر می کند:
·
منظور او از آزادی سیاسی و اجتماعی،
همان منظور آیت الله ها و آخوندها ست:
·
آزادی بنای مساجد و منابر و مناره
ها و تبلیغ بی بند و بار خرافه و یاوه و جفنگ و دین.
7
او دربارۀ نگاه کمونیست های هوادار شوروی دربارۀ آزادیهای سیاسی و اجتماعی میگوید:
«من به کیانوری گفته بودم اگر شما قدرت بگیرید اولین کسی که مشکل
پیدا می کند، من هستم.»
·
خوب، این کلام صریح شاعر به چه
معنی است؟
·
این تشخیص رئالیستی دقیق شاعر بدان
معنی است که اگر حزب توده زمام امور را بدست گیرد، حتی توده ای ترین شاعر جامعه،
که خانه اش مخفی گاه خسرو روزبه بوده، مشکل پیدا می کند.
·
واقعا هم قضیه از همین قرار است:
·
کمونیست ها سرسپرده حقیقت عینی اند
و به کسی و حتی به خویشتن خویش چک سفید نمی دهند.
·
انتقاد از خود و انتقاد از همنوعان
خود (انتقاد اجتماعی) بر پرچم کمونیسم نگاشته شده است.
·
حاکمیت توده های مولد و زحمتکش، در
حقیقت، حاکمیت حقیقت عینی است و لاغیر.
·
و حقیقت عینی در نهایت زیبائی، تلخ
و ناگوار است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر