۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

فهم کودن سنگ

سنگ و قلم
خدامراد فولادی
برای فکرهای شیرینی که از شاخه ی قلم می افتد

• گناه سنگ و آستین نبود
• که فکر تازه ای از شاخه ی قلم افتاد

• دستی اندیشه ی چیدن دارد، در مشت
• که باید پرتاب شود

و پرتاب اگر نشود
• وحدت سنگ و مشت بی معنی است

• با میوه های تازه
• پیش چشم توطئه ایستاده است
• قلم

• و رعایت نکرده
• قلمرو استخوان و جمجمه را

• این است که فکرهای شیرین می افتد
• از بلندای شاخه ها

• و نمی داند و نمی بیند
• دست پرتابگر

• آن بالا
• میوه های تازه می روید هر دم و
• دست نخورده می ماند
• بالاتر از دست پرتاب و
فهم کودن سنگ.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر