۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

انقلاب و قرارداد اجتماعی در روسیه و چین (3)

قیام تای پینگ (1850 ـ 1864)
یکی از خونین ترین قیام ها در تاریخ چین.
پرتلفات ترین جنگ داخلی در تاریخ بشریت.
تعداد مقتولین آن به 20 میلیون نفر بالغ بوده است.


3
خودویژگی های فلسفی انقلاب چین
دومه نیکو لوسوردو
(متولد 1941)
فیلسوف و اندیشمند معاصر ایتالیا
برگردان
شین میم شین

• اینجا مسأله اصلی خاتمه دادن به یک تراژدی صد ساله است.
• این تراژدی دورانی را در برمی گیرد که بلحاظ مخارج اقتصادی، اجتماعی، غصب بخش های عظیمی از کشور و میزان قربانی های هولناک انسانی بسیار طولانی است، ولی بلحاظ تاریخ چند هزارساله چین بسیار کوتاه است.

ویژگی انقلاب چین، فقط در این نیست که در یک کشور نیمه مستعمره (و علاوه برآن نیمه فئودال) صورت می گیرد، یعنی درست برعکس انقلاب اکتبر، که درکشوری اتفاق می افتد که سران آن به سردمداران جنگ امپریالیستی (جنگ جهانی اول) برای احراز سرکردگی (هژمونی) تعلق دارند.
• این تفاوت برای کسی پنهان نیست.
• ولی تفاوت دیگر و چه بسا مهمتری وجود دارد که بندرت بر زبان می آید.
انقلاب چین ـ برعکس انقلاب روس ـ از همان آغاز با «راهپیمائی دراز تاریخی» تکوین می یابد.
• فجایع بی حد جنگ جهانی اول، در روسیه موجب پیدایش جو انتظارات خیال آلود می شوند که که برتعبیر از انقلاب اکتبر نیز تأثیر می گذارند.
• روشنفکران بزرگی از قبیل «ارنست بلوخ»، برآن بودند که «ببرکت انقلاب اکتبر، نه فقط هرنوع اقتصاد پولی» و همراه با آن، «هرنوع خصلت زشت مبتنی بر پولپرستی میان انسان ها از بین خواهد رفت، بلکه علاوه بر آن تبدیل تمام و کمال قدرت به عشق تحقق خواهد یافت.»
• حداقل در رابطه با اقتصاد پولی، که بلوخ امیدش را پیشگویانه در دل می پروراند، پول در شوروی بسیار رایج می شود.
• بلشویکی در سال های چهل، جو روحی حاکم بعد از انقلاب اکتبر را چنین تصویر می کند:
• «ما کمونیست های جوان همگی با این باور بزرگ شده بودیم که پول برای همیشه از بین خواهد رفت.
• ولی آیا اگر پول دو باره برگردد، سر و کله ثروتمندان بار دیگر پیدا نخواهد شد؟
• آیا ما دو باره خود را در سراشیب سقوط به دره سرمایه داری نخواهیم یافت؟
• آیا سیستم اجتماعی ـ سیاسی که وحشت جنگ جهانی اول را سبب شده بود، دو باره زنده نخواهد شد؟»

انتظارات خیال آلود از سویی به تصورات مبالغه آمیز در باره جامعه ما بعد سرمایه داری دامن می زند و از سوی دیگر موجب تسریع دلبخواهی روند تاریخی می شود و شرایط حاضر را به عنوان لحظه ای گذرا وانمود می کند.
• اینگونه تمایلات را می توان حتی در رهبران عالیرتبه کشور شوراها نیز سراغ گرفت:
• چند هفته بعد از تأسیس «بین الملل کمونیستی» سینوویوف چنین می گوید:
• «جنبش با چنان سرعت سرسام آوری پیش می تازد که با اطمینان خاطر می توان گفت که ما در عرض یک سال آینده فراموش خواهیم کرد که در اروپا مبارزه ای برای رسیدن به کمونیسم وجود داشته است، چون بعد از یک سال تمام اروپا کمونیستی خواهد بود و مبارزه در آفریقا، شاید هم آسیا و قاره های دیگر اوج خواهد گرفت!»

• حتی لنین، که معمولا خونسرد و واقع بین است، طی سخنرانی خود درپایان کنگره افتتاحی بین الملل کمونیستی می گوید:
• «پیروزی انقلاب پرولتری در سراسر جهان حتمی است و زمان بنیانگذاری جمهوری جهانی شوراها نزدیک می شود!»

• در زمان انقلاب چین فاجعه ای که در سال 1914 آغاز شده است، همچنان ادامه دارد ولی احساسات ناشی از آن عمدتا فروکش کرده اند.
• طراحان «راه پیمائی دراز تاریخی» لیکن بر این امر آگاهند که انقلاب چین ـ در وهله اول ـ سوسیالیستی نخواهد بود و برای مدت مدیدی (همانطور که مائو در اواخر سال 1947 می گوید) خصلت ضد استعماری و ضد فئودالی خواهد داشت و بخش کاپیتالیستی اقتصاد همچنان ادامه خواهد یافت.
• اینجا صحبت از دوره ای است که مرحله نخستین انقلاب به چندین دهه نیاز دارد و از باصطلاح «لحظه گذرا» خبری در میان نیست.
• چرا که انقلاب، تسریع خارق العاده روندی طولانی است.

• از سنت خیال آلود یهودی ـ مسیحی که بنا بر روایات گوناگون، به انتظارات شورانگیز رستاخیزی میدان باز می کرد و در انقلاب روسیه شایع بود، در انقلاب چین خبری نیست!
تروتسکی در سمت «کمیسار خلق در امورخارجه» امیدوار بود که عنقریب در پی محو دولت ها و ملیت ها، وزارت تحت سرپرستی او نیز زاید شود.
• در حالیکه انتظار حزب کمونیست چین از انقلاب، عبارت است از رستاخیز ملی چین و آغاز مجدد رشد آن (بعد از دوره رکود صد ساله توأم با سرکوب، ستم، خفت و خواری) بر اساس برابرحقوقی با ملل دیگر.
• تردیدی نیست که ایدئال کمونیستی بعد از سرنگونی امپریالیسم و سرمایه داری و محو طبقات و دولت همچنان باقی است، ولی راهگشای این برنامه عبارت است از انقلاب ملی و ضد استعماری، که بنظر مائو درسش را در محضر سون یات سن آموخته است.
سون یات سن (1866 ـ 1925)
رهبر انقلابی چین، رئیس جمهور موقت جمهوری چین
مؤسس چین نو، مؤسس کومین تانگ
نویسنده فلسفه سیاسی

• وظایف حال و آینده انقلاب و بعد ملی و بین المللی آن، باهمدیگر پیوندی تنگاتنگ دارند.
انقلاب ملی چین، که ریشه در گذشته ای صد ساله (یعنی در مقاومت بر ضد استعمارغرب) دارد و از میراث فرهنگی چندین هزارساله الهام می گیرد، در پی رسیدن به هدفی درازمدت و دشوار، یعنی استقرار صلح جهانی جاوید است.

• مرتب پرسیده می شود که آیا محو دولت (و دولت ملی) بمعنی محو هویت ملی نخواهد بود؟
• برای این پرسش ـ ظاهرا ـ پاسخ روشنی در دست نیست.
• ولی یک چیز بی تردید روشن است و آن اینکه انقلاب در تأمین وحدت تمامت بشریت، نقش درخشانی به عهده خواهد داشت.
• رسیدن به این هدف در طول یک روند دراز تاریخی ـ اما ـ منجر به محو هویت ملی نخواهد شد، بلکه به رستاخیز آن از ستم، تحقیر، خفت و خواری امپریالیستی خواهد انجامید.
مائو در آستانه اعلام جمهوری خلق چین به توضیح تاریخ کشور خود می پردازد و به موارد زیرین اشاره می کند:
• به قدرت های امپریالیستی ئی که«جنگ تریاک» را آغاز کرده بودند، به قیام «تایپینگ» بر ضد خاندان «تی یینگ»، که سرسپرده امپریالیسم بود، به جنگ بر ضد ژاپن که از سال 1894 ـ 1895 طول کشیده بود، به مقاومت در برابر نیروهای متحد هشت قدرت امپریالیستی (قیام بوکسبازها) و بالاخره به انقلاب 1911 بر ضد خاندان «تی یینگ»، رژیم سرسپرده امپریالیسم.

• اینهمه نبرد و اینهمه شکست!
پایان بخش سوم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر