۱۴۰۲ اردیبهشت ۱, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۶۴۵)

 Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت یازدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
  

۱

نبخشود بر حال پروانه شمع

نگه کن، که چون سوخت در پیش جمع

معنی تحت اللفظی:

شمع به پروانه رحم نکرد.

به همین دلیل ذوب شد.

  

سعدی

 در این بیت شعر،

 دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

 به شکل دیالک تیک شمع و پروانه بسط و تعمیم می دهد:

شمع بر پروانه ستم می کند و پیش جمع سرتاپا می سوزد، یعنی به سزای عمل بد خود می رسد.

 

 

نتیجه اخلاقی که سعدی از این ماجرا می گیرد، این است که طبقه حاکمه نباید بر توده ستم کند.

آنچه در نهایت معصومیت به خورد خواننده این شعر داده می شود،

 به شرح زیر است :

اولا ستم سوبژکتیو است.

شمع (سوبژکت) بنا بر میل خود، تصمیم گرفته است و بر پروانه ستم کرده است.

اگر می خواست، می توانست ستم نکند و بر پروانه ترحم کند.

 

سعدی

بدین طریق،

دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو

را،

 دیالک تیک عینی ـ ذهنی

را

در هم می شکند و قطب اوبژکتیو آن را دور می اندازد و از آن دیالک تیک هیچ و همه چیز می سازد،

که دیگر نمی تواند دیالک تیک باشد و فرو می پاشد.

 

سعدی

ثانیا

برای شمع بر خلاف جزم «مشیت الهی»

خودمختاری و استقلال عمل و اندیشه قایل می شود.

اینجا

دیگر مشیتی در بین نیست.

اینجا

دیگر بنیاد و ماهیت شرارت آمیز شمع در روز الست، به قلم قضا بر فتیله اش نوشته نشده است.

شمع آزاد آزاد است و خود مختار مطلق و آن می کند که می خواهد.

ثالثا

شمع، سوختنش دست خودش نیست،

 یعنی در زمینه چند و چون سوختنش

صاحب اختیار نیست و نمی تواند در جائی ترمز کند و بگوید، که دیگر نمی خواهم بسوزم.

 

پس شمع وابسته است،

 اصلا خودمختار و آزاد آزاد نیست،

کسی هست که سوختنش را تعیین و هدایت می کند.

پس مشیتی در کار است.

مشیتی به نام خدا، روزگار و هر چه دلت می خواهد،

 که شمع را به سزای عملش، یعنی پروانه سوزی اش می رساند.

اینجا ست

که

حافظ

 از تناقض گوئی های سعدی به تنگ می آید،

پیاله آخر را بالا می اندازد و قید عقل و منطق و استدلال را می زند و لومپنانه، عربده کشان در کوچه پس کوچه های خرابات شلنگ می اندازد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر