۱۴۰۲ اردیبهشت ۳, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۰۶)


 
میم حجری

 

ما کجا طبیعت را زیر علامت سؤال برده ایم؟
فصل ها تفاوت ماهوی با هم ندارند.
این خرافه که بهار بهتر از پاییز و تابستان بهتر از زمستان است
ارزش علمی ندارد.
این نظر از ما نیست.
هیچ نظر اصولا مال کسی نیست.
نظر حسن و حسین وجود ندارد.
این نظریه ای علمی است.
انسان
موجودی نیمه ناتورال و نیمه سوسیال است.
این هم نظریه علمی است.
انسان از خیلی جهات فرقی با نباتات وجانوران غیره ندارد.
جمادات و نباتات و جانوران نیای انسانها هستند.
مولانا هم گفته است:
از جمادی مردم و نامی (نبات) شدم
....




نه.
نظر هیچکس محترم نیست.
محترم چیست؟

هر نظری باید به محک خرد کل اندیش زده شود
تا حقیقت کشف و افشا شود.
ضمنا
نظر ما و شما و این و آن وجود ندارد.

برابری انسانها
بی اعتنا به جنیست، مذهب، قومیت، ملیت و غیره
حقیقت غیر قابل انکاری است.
مطلقا علمی است.
پافشاری بر برابری انسانها الزامی است.
سفید پوستان امریکا
سیاه پوستان را تحقیر می کردند.
خطای خطیر سیاه پوستان
مقابله به مثل بود:
سیاهان
خدا را سیاهپوست
قلمداد کردند تا سفیدپوستان را تحقیر کنند
بعدا
نژاد کذایی سیاه را برتر از نژاد کذایی سفید جا زدند.
این به راسیسم و فاشیسم و پانیسم منجر می شود و جامعه را به جنگل و سلاخ خانه مبدل می کند.
زنده باد برابری انسان ها
بی اعتنا به تفاوت های ظاهری و صوری و تصادفی و بند تنبانی شان.
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
ما به راه توده می رویم.




هی هدایت حواسپرت
دین اسلام صدها بار مترقی تر از دین یهود و نصارا و زرتشت و بودا ست.
خود تو نتیجه فئودالیسم گندیده ای و نه اسلام



دلیل مستی حیوانات دو پا و چهارپا
در بهار
این است که نباتات و درختان
مولکول های الکلی آزاد می سازند
مولکول هایی که دمای تبخیرشان خیلی نازل است
و فوری عطر واره می شوند و استشمام می شوند
و
هر نفس کشی را مست و لایعقل می کنند.
خلایق بی خبر از شیمی
خیال می کنند که بهار فصل عشق و مستی است.
و نمی دانند که بهار فرقی با خزان ندارد



نسین و دین

عرب ها
نفت و گاز دارند.
می فروشند و می خرند و می خورند.
دین اسلام
دینی یونیورسال است
و
نه دین عرب و عجم و ترک و فارس و لر.


تاریخ متضمن اندیشه و تفکر است، ارائه و آزمون فرضیات ذهنی است. تاریخ به هیچ‌وجه تدوین گاهشماری و گردآوری صرفِ وقایع و حوادث نیست. دغدغه‌ی تاریخ بابت اعمال و کنش‌ها موجب امتیاز و برتری آن نسبت به علوم طبیعی می‌شود.
رابین کالینگوود
عجب خرافاتی از علامه امپریالیسم انگلیس
تاریخ
شامل اندیشه و تفکر است؟
تاریخ
به سیر تکاملی جامعه بشری اطلاق می شود.
سازنده تاریخ
توده مولد و زحمتکش است.
بدون هجوم توده به عرش اعلی
بدون انقلاب اجتماعی
تاریخ پله ای در نردبان توسعه و تکامل
بالاتر نمی رود.
این هجوم توده به عرش اعلی اما تحت رهبری سوبژکت تاریخ صورت می گیرد
و
سوبژکت تاریخ
توسط حزب طبقاتی خود رهبری می شود.
علم التاریخ
یکی از علوم جامعتی است.
علوم طبیعی
علم الاشیاء است.
علم مثلا اتم ها (شیمی)
مولکول ها (فیزیک)
سلول ها (بیولوژی)
است.


دلیل زن ستیزی
نه تربیتی (پداگوژیکی) بلکه طبقاتی است.

زن ستیزی
تازگی ندارد.
زن ستیزی با تشکیل جامعه طبقاتی برده داری شروع شده است
و با امحای جامعه طبقاتی از بین خواهد رفت.
رهایش حقیقی زنان
در گذار به جامعه برابران (سوسیالیستی و کمونیستی) است.
رهایش زنان به رهایش پرولتاریا و بشریت
گره خورده است.
زنان
زمانی آزاد خواهند شد که بشریت آزاد شود
و
بشریت زمانی آزاد خواهد شد
که
پرولتاریا آزاد شود.
یعنی سوسیالیسم و کمونیسم برقرار شود.

افکار زن ستیزانه اجامر جنقوری اسلامی
تازگی ندارند و ربطی به اسلام ندارند.
این افکار ارتجاعی کپک زده
خاص آخوندها و جنقوری اسلامی نیست.
در ایتالیای فاشیستی (موسولینی)
همین افکار زن ستیزانه رواج داشت.

در اسپانیای فاشیستی (فرانکو)
حتی نوزادان مردم را مرده جا می زدند
و
در مراکز معینی
تربیت فاشیستی می کردند.

اکنون هزاران نفر در اسپانیا
در به در دنبال مادر و پدر خویش اند.

در المان فاشیستی (نازیستی، هتلری)
وظیفه زنان
خانه نشینی و تولید مثل بود
و این زن تصویر فاشیستی
دیکته می دشو تحمیل می شد
که فرقی با زن تصویر روحانیت شیعه ندارد.




این خرافه رایجی است که حاوی ایرادات زیر است:
اولا زنان صدها بار داناتر و چند بعدی تر از نرانند.
دلیلش چیست؟


ثانیا
مربی اعضای جامعه
مادران و پدران نیستند.
مربی اعضای جامعه
طبقات حاکمه اند.
حتی مربی پدران پدران پدران
مادران مادران مادران
نسل اندر نسل
طبقات حاکمه اند.
مثال:
طرز تفکر آلمانی ها در شرق و غرب آلمان
در دوره ۴۰ ساله پس از شکست فاشیسم
یکسان نبود.
چون طبقات حاکمه در شرق و غرب متفاوت بودند



" هر که اندر عشق یابد زندگی
کفر باشد پیش او جز بندگی"
مولانا

آره.
عشق
یعنی وابستگی
عشق
کسب و کار خران است و نه خردگرایان.
به همین دلیل
خردمند هرگز عاشق نمی شود.
خردمند دنبال دوست می گردد.
چون دوستی رابطه برابر حقوق مبتنی بر منافع مشترک است.
بهتر از دوستی
رفاقت است.
رفاقت رابطه ای مبتنی بر منافع استراتژیکی ـ طبقاتی است
مبتنی بر آرمان و ایدئال مشترک متعالی است
دوستی و رفاقت هم حاوی عشق است
ولی عشقی عمیق و اصیل و قانونمند.



اینکه چیزی نیست.
رعیص جنقور لاشخوری
بود
که بی نیاز از بنگ،
نهنگ شده بود
و
به انکار وجود هلوکاوست
در منبر لاری
در نیویورک
بر خاسته بود
و دست بردار نبود

راینهارد بوتیکوفر
پیش شزط مهم برای سبز شدن (طرفدار حزب سبزها شدن)
دو چیز است:
ترک تحصیل
و
به درک فرستادن شخصیت.
فرنگی
هی فرنگی
مگر فقط سبزها بی شعور و بی شخصیت اند؟
همه احزاب سیاسی در جوامع سرمایه داری
سرسپرده طبقه حاکمه واحدی اند که بورژوازی واپسین نام دارد
و
بورژوازی واپسین
تا مغز استخوان خر، خر پرور و خردسیتز است.
سبزها
از همان آغاز کار
خر و خر پرورو خردسیتز بوده اند
و
با گذشت زمان
خرتر و خرپرورتر و خردستیزتر شده اند.



معنی جمله زیر را نمی فهمید:
تعریف حسن و حسین از مفاهیم وجود ندارد.
مثال:
سیب تعریف علمی واحدی دارد.
حسن نمی تواند بگوید:
تعریف من از سیب:
سیب حیوانی است که عرعر می کند.

حیوانی که عرعر میکند
نه سیب
بلکه خر است.
سیب اصلا حیوان نیست.
سیب میوه ای است که خردمند و خر می خورند و کیف خردمند و خر می کنند.



دانا بودن یعنی با هوشمندی از اطلاعات درست استفاده کردن
علی علیه السلام

عجب تحریفی از مفهوم دانایی.
فردوسی فیلسوف (حکیم) بوده است.
خرد و داد
از مفاهیم سانترال (مرکزی و مهم) شاهنامه اند.
جوانشیر شهید
شاهنامه را حماسه داد نامیده است و در راه داد
سر اندیشنده و خردمند خود
را
بر باد داده است.
فردوسی
خرد را حتی برتر و مهم تر از داد می داند.
خرد ضد دیالک تیکی خریت است
و داد ضد دیالک تیکی بیداد.
در مصراع اول بیت معروف فردوسی
فردوسی دیالک تیک دانایی و توانایی را کشف و افشا کرده است.
پیش شرط توانایی
دانایی است.
و
پیش شرط ناتوانی
خریت است.
دانش = استخراج اندیشه از عمل.
به همین دلیل در زبان آلمانی
ارفارونگ
هم به معنی تجربه است و هم به معنی دانش تجربی است
به معنی دانش استخراج شده از تجربه است.


مسیحیان با سقف حرف نمی زنند.
مثل مسلمانان خدا را در آسمان مورد خطاب قرار می دهند و حاجات خود را می طلبند.
دیوار برای یهودیان
نه دیوار معمولی
بلکه دیوار ندبه (تضرع و زاری) است.
دیوار مقدس است که با حضرت سلیمان در رابطه قرار دارد.
دیوار ندبه برای مسلمانان هم تحت عنوان دیوار براق مقدس است
پیغمر اسلام شب معراج
اسب پرنده اش براق را بدان بسته است.
ادیان سه گانه نافی دیالک تیکی یکدیگرند
مسیحیت نافی دیالک تیکی بهویت است و اسلام نافی دیالک تیکی هر دو ست.
ادیان سه گانه
تفاوت طبقاتی با هم دارند:
یهودیت
دین بردگان است
دین مقاومت و پیکار بردگان است.

مسیحیت دین آشتی دهنده بردگان با برده داران است
یعنی در واقع دین نظام برده داری است
دین دعوت به تسلیم در مقابل ستمگر است.

اسلام
دین طبقه برده دار است
بشریت در قاموس اسلام
عبد .و بنده و برده است
و
الله
معبود و بنده دار و برده دار است
اسلام
ایده ئولوژی نظام برده داری است و
پیامبر اسلام
بانی عملی نظام برده داری است




هی البرت
آدم شناسی سگها حتی به درد خود سگها نمی خورد چه رسد به اینکه به درد تو بخورد.
سگها در این زمینه کمترین فرقی با خرها ندارند.

زن ستیزی
نه
چیزی جنسیتی
بلکه طبقاتی است.
نران زن ستیز هم در سایه مناسبات طبقاتی حاکم
به زن ستیزی قادر شده اند.
زن ستیزی
زمانی شروع شده که جامعه برابران فروپاشیده و جامعه طبقاتی تشکیل یافته.
زن ستیزی
زمانی از بین خواهد رفت
که جامعه برابران دوباره تشکیل یابد و جامعه طبقاتی منحل و مضمحل و منهدم شود



به سعدی بگو:
ایمان به تنها چیزی که ربطی ندارد
ادب است.
ایما نتیجه رسیدن به صحت اندیشه ای است.
فرق انسان با حیوان
نه
ادب
بلکه کار فیزیکی و فکری است.
ادب چیست؟
ادب
یکی از عناصر متعلق به اتیک و یا اخلاق است
و
اخلاق
یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه است.
و
چیزی طبقاتی است.
هر طبقه اجتماعی اخلاق خاص خود را دارد.
ادب از خصایص اخلاقی طبقات اجتماعی برده دار وفئودال است.
ادب
روی هم رفته
چیزی فرمال و ادا و اطوار است.

ای بسا مؤدبان که دشنه در آستین دارند


من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم
هراسم جنگ
بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم
من از شلاق افکار تهی
بر خویش می ترسم
سیمین بهبهان

سیمین بهبهان
از سعدی شیراز
ذره ای حتی نیاموخته است.
نیش بدون عقرب وجود ندارد تا از عقرب نترسی و از نیش بترسی.
سعدی هرگز از این یکسونگری ها مرتکب نمی شود.
دیالک تیک تار و پود مغز سعدی را تسخیر کرده است.
دیالک تیک عقرب و نیش
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ساختار و سیستم و فونکسیون است
گرگ فی نفسه خطرناک است
فرق هم نمی کند که تظاهر به میشیت بکند ویا نکند.
هنر کشف ماهیت ها به مدد تفکر مفهومی ست.
افکار تهی
اصلا جزو افکار نیستند.
افکار چیستند؟


اگر پوتین کموینست بود
همان کاری را می کرد
که مثلا لنین کرده است.
همان کاری که ما می کنیم.
پوتین لاشخور است.
بلافاصله پس از رسیدن به قدرت
زنش را طلاق داد و
با دختر بالرینی که ۴۰ سال جوانتر از خودش بود
ازدواج کرد
و حالا حرمسرا دارد.
اینها
سوسیالیسم را نابود ساختند
تا برای خودشان قصر های مجلل و کشتی های چندین صد میلیون دلاری تجملی بخرند و بسازند
و
بیت المال خلق را حیف و میل کنند.
کمونیسم = هومانیسم متکامل + ناتورالیسم متکامل
کموینست که کشور های همسایه را با خاک یکسان نمی سازد و دهها میلیون کودک و زن و مرد پیر و بیمار را آواره نمی سازد.



تعریف من از روشنفکر:
روشنفکر کسی است که از موضع حقوق بشر به نقد حکومت و جامعه میپردازد.
حریف

تعریف تو از روشنفکر؟
تعریف حسن و حسین از مفاهیم وجود ندارد.
تعریف علمی و عقلی و تحریف ضد علمی و ضد عقلی از مفاهیم وجود دارد.
این ادعای شما
تحریف ضد علمی و ضد عقلی مفهوم رونشفکر است.
روشنفکر
به قشری اجتماعی اطلاق می شود
که
نان سفره اش را
با کار عمدتا فکری تحصیل می کند.
مثلا پزشک، مهندس، شاعر، نویسنده، واعظ، معلم ...
روشنفکر حتما نباید فردی خلقی و مترقی و انقلابی باشد.
فئودالیسم و فاشیسم و فوندامنتالیسم هم روشنفکران خاص خود را می پرورند.
جلال ال عبا و نیچه و هایدگر و شریعتی و روحانیت هم روشنفکرند
هر گردی گردو نیست.



آزادی انسان به این معنی نیست که او هر کاری را که میل داشته باشد، انجام دهد،
بلکه در آن نهفته است، که بدان کار وادار نشود، که به انجام دادن آن رضایت ندارد.
روسو

آزادی
مش روسو
تعریف علمی دیگری دارد.
آزادی یعنی شناخت جبر و یا ضرورت عینی.
پیش شرط آزادی
خروج از خریت است.

انسان در جامعه طبقاتی
مجبور به کاری است که به او محول می شود.
حتی اگر اربابی بالای سر خود نداشته باشد.
از این بابت
فرقی بین برده و رعیت و پرولتر و پیشه ور و پرستار و رختشو و خیاط و عطار و کلفت و خانه دار و غیره وجود ندارد.
دهقان مجبور به شب بیداری و آبیاری مزرعه است و گرنه گرسنه می ماند.
کار آزاد
به معنی حقیق کلمه
کاری است که فرقی با بازی نداشته باشد
یعنی
دیالک تیکی از ریاضت و لذت باشد.
چنین کاری
فقط در جامعه کمونیستی میسر خواهد بود.



مهم و تعیین کننده
نظر است و نه صاحبنظر.
محتوای شناخت هر نظر
در خود نظر است و نه در صاحبنظر.
اصلا مهم نیست که چه کسی چه نظری دارد.
مهم حقیقی بودن نظر است
و
حقیقت نظر باید به مدد استدلال علمی و نظری و منطقی و تجربی
اثبات شود.
مارکسیسم بیاموزید تا رستگار شوید



پوتین کجا کهنه کمونیست بوده؟
کمونیست کیست و مشخصاتش چیست؟
پوتین بیسواد بی شرم بدبختی است و بی شعورتر از هر خری است


هی ابوالفضل
در دیالک تیک عضو و طبقه
تعیین کننده
طبقه است.
سیدعلی
مثل سید ممد رضا پهلوی
مأمور طبقه حاکمه است.
برای تغییر ماهوی هر جامعه
طبقه حاکمه باید تعویض شود
و
گرنه شاه می رود و شیخ می آید و یا شیخ می رود و شاه می آید
و
در طویله بر همان لولای مولا می گردد.
به بالا رود کار افتادگان
لنینی کند چون در عالم ظهور




ادبیات وهنر روح آدمى را از غبار زندگی روزمره پاک می کند.
پابلو پیکاسو

هی پیکاسو
ادبیات و هنر انتزاعی و ماورای طبقاتی وجود ندارد.
ادبیات و هنر فاشیستی و فوندامنتالیستی هم وجود دارد
که
جامعه را
به
جنگل و دارالمجانین مبدل می سازد.
هر گردی گردو نیست.
مارکسیسم بیاموز تا هم آدم شوی و هم عالم و هم سالم



با لباس و کفش و جوراب نمی توان و نباید اعضای جامعه را ارزیابی کرد.
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار.
نقش تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا، ظاهر و باطن، نمود و ماهیت
از آن محتوا و باطن و ماهیت است.
خیابانی هم آخوند بوده است و فهم و فراستش صدهزار بار بیشتر از بقیه بوده است که بی عبا و بی عمامه بوده اند




هی طالقانی
طوله از پای بست ویران است.
موی سر و روسری بهانه جماران است.
ایراد نه در این کار و آن کار اشرار و نه در عمامه و عبا و نعلین
بلکه در سیستم اقتصادی ـ اجتماعی حاکم است.
سیستم است که عناصر خود را بسته به ساختارش تربیت می کند.
دیالک تیک عنصر و ساختارو سیستم را فراموش نباید کرد.
اصولا
فرق ماهوی بین طشت و کلنگ و داس و سندان و خنجر نیست.
همه از اتم های اهن اند
و
اگر ذوب شان کنند
مشتی آهن باقی می ماند و بس.
این ساختار طشت و کلنگ و داس و سندان و خنجر
است
که سیستم های مختلف پدید می آورد و فونکسیون های متفاوت به آنها می بخشد.
طشت می شود ابزار شست و شو
داس م شود ابزار درو و بریدن گردن دختر سرکش
و
چرخ خیاطی می شود ابزار دوخت و دوز
مارکسیسم بیاموزید تا هم آدم شوید و هم عالم





  تزهایی درباره حقیقت..
۱
 حقیقت نیازی به تایید عمومی ندارد.
اما عموم نیازمند تایید از جانب حقیقت است.

۲
  واقعیت، مناسبات بیرونی چیزهاست.
حقیقت روابط درونی چیزها.

۳
  هر وقت چیزی از جانب عموم (رمه یا گله‌های نیچه‌ای) مورد حمله است
آنجا حقیقت اتفاق افتاده است.

۴
  حقیقت همانند غریزه است، اما در برآیند عقلانی آن.

۵
  پس حقیقت چیست؟
جواب:
درستی چیزها حقیقت چیزها است.
 
به عوض تعریف علمی و استاندارد حقیقت
قبل از صادر کردن تز راجع بدان،
دعاوی دلبخواهی پشت سر هم به عنوان تز عرضه می شوند.
ضمنا
توده های زحمتکش که سازندگان تاریخ و جامعه اند
در سنت فیلسوف کج و کوله فاشیسم
گله و رمه قلمداد می شوند.
و
نهایتا
درستی کذایی چیزها
حقیقت 
قلمداد می شود.
منظور از درستی چیزها چیست.
مثالی بزنید.

رسانه های اسرائیلی
یا بیسوادند و یا بیسوادپرورند.
مثلا
معنی دیکتاتوری را نمی دانند.
همه دولت های جهان
فرمی از دیکتاتوری اند.
بدون استثناء.
یعنی
خود دولت اسرائیل هم فرمی از دیکتاتوری است.
دیکتاتوری که حتما نباید منفی و ارتجاعی و ضد خلقی باشد.
دیکتاتوری شاه پس از انقلاب ضد فئودالی سفید
با دیکتاتوری شیخ پس از عنگلاب اسلامی
از زمین تا آسمان تفاوت و تضاد دارد.
دیکتاتوری شاه
دیکتاتوری بورژوایی ـ انقلابی واپسین بوده است
ولی دیکتاتوری شیخ
دیکتاتوری ارتجاعی، ضد انقلابی، فئودالی - روحانی - فوندامنتالیستی است
همشیره فاشیسم است.
شاه مترقی تر از شیخ بوده است
شازده هم مترقی تر از سیدعلی و لاشخورهای جنقوری اسلامی و مریم رجوی و غیره است.
سلطنت
فرمی از حکومت است.
ویروس سلطنت چیه؟
بخش مهمی از جوامع امپریالیستی
فرم مونارشیستی دارند:
انگلستان، اسپانیا، هلند، سوئد و الی اخر
چه تفاوت ماهوی میان امریکا و انگلستان هست؟
چه تفاوت ماهوی میان هلند و آلمان هست؟
هلند صدها بار دموکراتیک تر از آلمان است.
عیرانیان باید مارکسیسم بیاموزند تا رستگار شوند





درخت کوچک من
به باد عاشق بود
به بادِ بی سامان...
کجاست خانه‌ی باد؟
فروغ فرخزاد

اشعار فروغ
فلسفی اند.
فروغ
حتی در سنین نوجوانی
شخصیتی اندیشنده بوده است.
فروغ
بی همانند بوده است.

روی اشعار و افکار فروغ باید کار کرد.
فروغ را باید از نو شناخت.
ما شاید ۵۰۰۰ صفحه تحلیل از اشعار فروغ منتشر کرده باشیم.

راستی رابطه دیالک تیکی درخت و باد چیست؟
فرق نباتات با جانوران
پیوند ریشه ای نباتات با خاک است.
نباتات
بر خلاف جانوران
متحرک و موبیل نیستند.
به همین دلیل
عاشق بادند.
بادی که متحرک و موبیل است
و
بسان پستچی
به انتقال تخم نبایات به اقصا نقاط کاینات می پردازد.
باد
بدین معنی
پر و بال و پای نباتات ساکن و ثابت است.
دیالک تیک نباتات و باد
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک سکون و حرکت است



هی چه گوارا
اگر تیز بنگری
تار و پود جامعه طبقاتی
از دریوزگی، روسپیگری و التماس و خفت و خواری تشکیل یافته است.
در اثری از برتولت برشت
«انسان خوب سچوان»
زنی روسپی است.
که خدایان سه گانه به زمین آمده و تشنه و گشنه مانده را پناه و نان و آب می دهد.
به عوض دادن شعار،
در سنت برشت
به اشاعه شعور بپرداز
که خریت به نفع هیچ ملت و امتی نبوده است
و
خر نمی توان انقلابی باشد
حتی اگر شب و روز
شعار عرعر کند.
برای روشنگری علمی و انقلابی
بدیلی وجود ندارد.

صدهزار رحمت به شاه و ساواک.
سران و سازمان های سرکوب جنقوری اسلامی
یادآور گشتاپو و دار و دسته پینوچه هستند.
روی شاه و ساواک را سفید کرده اند.




ایناوطرفداراشون همگی توی به اتوبوس جا میشن
این دلقکهای مجازی رااهمیت ندهید
حریف

اولا
در دیالک تیک کمیت و کیفیت
نقش تعیین کننده از ان کیفیت است.
سعدی هم گفته است:
اسب تازی اگر ضعیف بود
باز هم از طویله ای خر
به (بهتر)

ثانیا
مگر طرفداران میم باران و نون برف
در چند اوتوبوس جا می گیرند؟
ماهیت و موضع سطل ننه ات طلب ها و هپیلی هپوها
روشن است.
ماهیت بقیه اما نا روشن است.
خیلی از مخالفان سطل ننه ات طلب ها
که از بد حادثه زن تشریف دارند
به ولادیمیر لنین فحش خواهر و مادر می دهند.
زنی که عاشق لنین نباشد، اصلا زن نیست.
زباله است.
چون زنان پیگیرتر و اصیل تر و رادیکال تر از لنین زنگرایی هرگز ندیده اند.
خیلی ها از موضع پانیسم
مثلا پان ترکسیسم، پان کردیسم، پان عربیسم و غیره
مخالف سطل ننه ات طلب ها هستند.
چون سطل ننه ات طلب ها
مخالف تجزیه کشورند.
وضع وخیم تر از ان است که بتوان تصور کرد.
در این ۴۴ سال
جامعه ۴۰۰ هزار سال عقب تر رفته است
جنگل شده است.
خلایق از بیخ و بن بیسواد شده اند.



توسعه هر کشوری به نفع بشریت است.
چون هر کشوری سرزمین زیست دهها میلیون نفر از بشریت است.
چه رسد به کشوری که نزدیک به یک و نیم میلیارد نفر جمعیت دارد.
تفاوت و تضاد ج. خ. چین با بقیه کشورها
این است که سکان کشتی کشور در دست حزب ک. چین است.
خصومت امپریالیسم با ج. خ. چین و تدارک جنگ جهانی سوم بر ضد ج. خ. به همین دلیل است.
چاقوکشی پوتین
برای امپریالیسم مهم نیست.
چون هر آن لاشخور دیگری می تواند نمایندگی اولیگارش های روس را در دست بگیرد.
خطر حمایت و قرابت ج. خ. چین از و به روسیه اولیگارشیستی همینجا ست.
ائتلاف ج. خ. چین با پوتین
شبیه ائتلاف استالین با هیتلر و کیانوری با خمینی است.
می تواند خیلی گران تمام شود.
ج. خ. چین هم احتمالا می داند



عید سعید فطر
و نه عید سید فطر.
از سعید تا سید
تفاوت از زمین تا آسمان است



عجب لاطائلاتی

چرا باید وقتی تنها هستیم
مواظب افکارمان باشیم.
ولی وقتی در جمع هستیم
بی خیال شان باشیم و هارت و پورت کنیم؟
در همبایی با این و آن
افکارمان خطرناک نیستند؟
فرنگیان علامه
ضرب المثل عیرانی را نشنیده اند:
زبان سرخ
سر سیز می دهد بر باد.
لامصبا
افکار که خنجر در آستین ندارند تا در تنهایی حساب مان را برساند.
ضمنا
ضد دیالک تیکی افکار که کلمات نیستند؟
کلمات چیستند؟
ضد دیالک تیکی کلمات چیست.
ضد دیالک تیکی افکار، افراد و اعمال اند.




دلم عجيب گرفته است
و
هيچ چيز
نه
اين دقايق خوشبو
که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش
نه
اين صداقت حرفی که در سکوت ميان دو برگ اين گل شب بو ست
نه
هيچ چيز مرا ازهجوم خالی اطراف
نمی رهاند
و
فکر می کنم
که اين ترنم موزون حزن تا به ابد شنيده خواهد شد..
سهراب سپهری




توی هر مبارزه ای بویژه سیاسی
روش مبارزه را همیشه طرف قوی
به طرف بی کَس و کار
تحمیل میکنه
حریف

ممنون.
ولی بحث بر سر چیز دیگری است.
بحث بر سر جهان بینی قلیان است.
موضع سیاسی و طبقاتی قلیان تحفه نطنز نیست.
حرف هایش را می توان تحلیل کرد و شناخت.





حرف زدن با عیرانیان مثل حرف زدن با در و دیوار است. لامصبا
بحث بر مفاهیم است.
بحث بر سر این است که دیالک تیک آشنا و بیگانه
فاقد ارزش علمی برای ارزیابی افراد و افکار و سیستم ها ست.

شاه
که
خیلی خیلی عیرانی بود
و
اصلا
عراقی نبود.
ثروتش را در بانک های خارجی در نظر بگیرید.
خانه اشرف پهلوی
چند ماه قبل در لندن به قیمت ۱۳ و نیم میلیون دلار برای فروش عرضه شد.
اشرف خیلی خیلی آشنا و عیارنی
که عمله نبوده تا اینهمه ثروت با عرق جبینش درآورد.
اینها عضو و جزو طبقات حاکمه استثمارگرند
و
نه
آشنا و بیگانه
عیرانی و عراقی.
مارکسیسم بیاموزید تا توان تفکر کسب کنید.





کسی که بی خیال گذشته باشد
آینده ندارد.
چنین بدبختی
در مضارع مدام خرناسه می کشد


ترور و انتحار و قتل عام
تفنن اجامر فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم است.
دلیل ندارد.


یا رب
چقدر فاصله
دست و زبان است.
در این طنز حریف
دیالک تیک تئوری و پراتیک
دیالک تیک اندیشه و عمل
معرفی می شود که یکی از کشف های تئوریکی مارکسیسم است.



ممنون.
ما که نگفتیم
این اعلامه سیاسی است.
این
شعر است.
اثری هنری است.
ما
سطر اخر این شعر را
مورد تأمل فلسفی قرار دادیم.
همین و بس.
شما
هم
مثل ما
هر جمله ما را باطل می پندارید، ذکر کنید و
بطلانش را استدلال و اثبات کنید
تا هماندیشی میان انسانی صورت گیرد و جامعه رشد کند.
ما می توانیم این کامنت مفصل شمارا
هم
مورد تأمل قرار دهیم.
درد و دریغ این است
که
همه
شعار می دهند
و بی اعتنا به شعور اند.




پرنده مردنی است پرواز را بخاطر بسپار.....
دلم گرفته است
به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده شب مي كشم
چراغهاي رابطه تاريكند
چراغهاي رابطه تاريكند
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است.
فروغ فرخزاد.

فروغ
فقط شاعر و هنرمند نیست.
ضمنا
حکیم
و
یا
فیلسوف است.

فروغ
در این شعر
دیالک تیک پرنده و پرواز را موضوعیت می بخشد و آموزش می دهد
که فرمی از دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت
(کارگر و فراورده کار،
شاعر و شعر،
نویسنده و قصه،
نجار و میز،
عطار و عطر،
حفار و چاه،
عمله و خانه....)
است.
سوبزکت
مردنی است
اوبزکت او اما ماندنی است.
مثال
خود فورغ دیگر زنده نیست
اشعار و افکار و عصیان و آثار فروغ
اما
ماندنی اند و مانده اند.



خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند
به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند
پادشاهان ملاحت چو به نخجیر روند
صید را پای ببندند و رها نیز کنند
گر کند میل به خوبان دل من عیب مکن
کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند
گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست
پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند
سعدی

سعدی همین است و این کم چیزی نیست:
سعدی پدر دیالک تیک است
انهم صدها سال قبل از تولد هگل و مارکس و انگلس
در این شعر
فاتحه ای بلند بر یکسونگری رایج در ادبیات خوانده می شود:
یار
نه جفاکار صرف،
بلکه
دیالک تیکی از وفا و جفا ست.

صیاد
نه اسیرسازی صرف صید
بلکه
دیالک تیکی ازاسارت و رهایش صید است

زیبایی گرایی
نه
چیزی استثنائی
بلکه
دیالک تیکی از قاعده و استثناء است.
پادشاه
فقط یادآورنده شاهان نیست
بلکه دیالک تیکی از یاداوری شاهان و گدایان است.





خرد در فلسفه کلاسیک آلمان
آلترناتیو خدا ست. خرد ضد آشتی ناپذیر خدا ست.
 خرد قاضی القضات رشوه نگیر رشوه ستیز در محکمه همه چیز از خلق تا خدا برای کشف حقیقت و ابلاغ حقیقت است.
خردمند نمیتواند خرافه گرا باشد و عکس عنتری را در آیینه قمر ببیند و کیف خر کند.

تو‌غم مخور رفیق!
اینجا
گورستان بیگانگان است
آبکناری

بحث بر سر این جمله است.
بیگانه
 تعریف دارد.
بیگانه
از مفاهیم فئودالی دیرآشنا ست
بیگانه
در دیالک تیک آشنا و بیگانه (دوست و دشمن) در ایده ئولوژی اشرافیت فئودال و روحانی است.
یعنی
در ایده ئولوژی همین عمامه داران است.
معیار این طبقه بندی خرکی و خرکنکی
جغرافیایی است:
هر کس در اقلیم خان معینی باشد
آشنا
قلمداد می شود
و
هر کس از اقلیم خوانین دیگر باشد
بیگانه.

عمامه داران عیرانی ترین عیرانیانند
و
فرق ماهوی با تاجداران ندارند.
مگر تاجداران از صفویان و قاجار تا پهلوی
کم ستم کرده اند و کم دار و ندار کشور را حیف و میل کرده اند؟
شاه عباس صفوی
حتی مادرش را که عیاشی کرده بود
در ملأ عام به ضرب شمشیر دو شقه می کند.

چرا باید آنها آشنا باشند و هویت عیرانی را نمایندگی کنند و عمامه داران بیگانه باشند و نماینده هویت عیارنی نباشند؟
شیخ به راه شاه می رود
هدف الاهداف تاجداران
انتقال ثروت مردم به بانک های فرنگ و سرکوب و کشتار   توده بوده است.
شیخ هم همین کار را می کند.
عیران طویله ای طبقاتی است.
جنگ طبقه حاکمه بر ضد توده شعله ور است.
جنگ طبقاتی شعله ور است.
با مفاهیم فئودالی از قبیل بیگانه و آشنا و هویت عیرانی
فقط میتوان عوامفریبی کرد و نه روشنگری



پرنده مردنی است پرواز را بخاطر بسپار.....
دلم گرفته است
به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده شب مي كشم
چراغهاي رابطه تاريكند
چراغهاي رابطه تاريكند
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است.
فروغ فرخزاد.



درد آوارگان کسی داند که به آوارگی دچار آید. فرار از یار و دیار خود و مهاجرت به هر ذلت و مشقت
ناشی از ذلت زیست در دیار خویش است
و
نه نتیجه عشق به سرزمین های خارجی و خوارج
مهاجر در هیچ کجای جهان
عزیز نیست.
ذلیل است.


آدمی به جهت نیازمندیهایش
به زندگی علاقمند میشود و تلاش
می کند.
پروا

این اندیشه اشتباه است و یا اشتباه فرمول بندی شده است.
ویرایش:
آدمی برای زیستن و یا زندگی کردن
نیازمندی های مادی و فکری دارد
و
برای رفع این نیازمندی ها تلاش می ورزد.
مثال:
آدم و جانور از حشره تا حیوان
باید چیزی بخورد و بنوشد و بپوشد و در خانه ای از گزیند ددان دو پا و چهارپا در امان بماند.
یعنی باید برای تهیه نان و آب و مسکن و بهداشت و پوشاک و غیره کار کند و یا از کارگران بدزدد.



اعتقاد تفکری است که متوقف شده، منجمد شده و آدم معتقد آدم محدودی است که از اندیشیدن می هراسد. او در چهار چوب اعتقاداتِ پیشینان خود به زندگی ملال آور و تکراری خویش ادامه می دهد و با آن احساسِ امنیت می کند.
وقتی ملتی دنباله روی پیشینان خویش گردید نباید انتظار داشته باشد زندگیش بهتر از اجدادِ خود باشد!
میلان کوندرا






آآدم کجا بود تا بچه ای اصلاح شان کند.
فرنگی ها
برای پیدا کردن آدم در کاینات
به فضا می روند.
در زمین قحط ادم و آآدمیت است.
زمین
طویله است.
خلایق قادر به تمیز «هر» از «بر» نیستند.



ترس برشان داشته است.
اگر برای حجاب زنان
رفراندوم بگذارند
برنده می شوند.
سکنه کشور مخالف حجب نیستند.
پا فشاری اجامر بر حجاب
به همین دلیل است:
با اصرار بر حجاب
جانماز به آب می کشند و دست به عوامفریبی می زنند




عمامه داران
سهمیه دروغ را
با کوپن های کوچک ماهانه
میان جاهلان دربدر
تقسیم می کنند
شاعران چاقوکش
در مهمانخانه های بزرگ حسینی
برای آش ابوالفضل
قافیه ساز می کنند
پاره های شرف
بر شاخه های خشک درختان
تکان می خورد
تا باد
حکایت اندوه ما را
بر بام شب
فریاد کند
تو‌غم مخور رفیق!
اینجا
گورستان بیگانگان است
تو مخور!
علی ابکناری

مگر عمامه داران جزو اجانب اند؟
فقط کافی است که به اسامی شان نظر اندازیم.
خمینی
خامنه ای
رفسنجانی
گلپایگانی
شیرازی
شبستری
قمی
اردبیلی
..
مگر این شهرها
از شهرهای عربستان اند؟


افلاتون
براساس واقعیت تاریخی شخصیت سقراط
مدعی است که او مردی بوده که مستقل فکر می کرده
و به دیگران هم یاد می داده که مستقل فکر کنند.
بنابراین، حرف ِ افلاطون این است که شما هم اگر می خواهید پیرو سقراط باشید،
باید مستقل فکر کنید و، در صورت ِ لزوم، باید حتی راهتان را از افکار و زمینه های اختصاصآ سقراطی جدا کنید.
مایلز برن ییت

واقعیت تاریخی به چه معنی است؟
منظور از تفکر مستقل چیست؟
خوداندیشی؟
حریف فرنگی برای تبلیغ خوداندیشی
قادر به ابراز مستقلانه نظر نیست
به همین دلیل به ضریح افلاطون و سقراط دخیل می بندد و خرافات آنها را تفسیر دلبخواهی می کند.
سقراط از فلاسفه طرفدار ایدئآلیسم ذهنی بوده است
یعنی از افلاطون که فلاسفه طرفدار ایدئآلیسم عینی بوده
عقب مانده تر بوده است.
برتولت برشت در قصه های آقای کاف
سقراط نادان را مورد تمسخر قرار می دهد



سیب زمینیی که داریم یجوری شیرینه که میشه ازش بجای سیب معمولی استفاده کرد! ینی اگه گاز بزنی قشنگ مزه ی شیرینی رو حسس میکن
مهتاب

بخش اعظم سیب زمینی از نشاسته است.
نشاسته یکی از انواع مختلف قند (الده هید در شیمی) است
از سیب زمینی می توان الکل گرفت.
فقط کافی است که الده هید احیا شود.
از برنج
شکلات می توان ساخت
بیش از ۶۰ درصد برنج قند است
به همین دلیل چاق می کند




جرم بزرگ من این است که زنی آزاده هستم در روزگاری که فقط کنیز و برده می‌خواهند و با ذهنی اندیشه‌گر به دنیا آمدم در روزگاری که می‌خواهند عقل را از بین ببرند.
انوال_السعداوي
ترجمه: ‎
سعید_هلیچی

این شعر شاعره مصری باید تحلیل شود:
مشکل او این است که زن آزادی ( و نه آزاده ای) است
در جهانی که سیستم برده داری در ان حاکم است و آزاد را می خواهند کنیز و برده کنند.
علاوه بر این،
مغز (نه ذهن) اندیشنده ای دارد
در روزگاری خردستیزی حاکم است.
ایراد بینشی او این است که خیال می کند که تفکر مادر زادی است (با ذهن اندیشنده تولد یافته است.)
تفکر
اکتسابی است و نه لدنی و مادر زادی.
خیلی ها صد سال عمر می کنند
بدون آنکه از فوت و فن تفکر خیر داشته باشند.
هنر خیلی ها فحاشی و یا لایک زدن خرکی و الکی است
صد رحمت به گاو و خر.



گلوی مرغ سحر را بریده اند و هنوز
در این شط شفق آواز سرخ او جاری است.
سایه

سایه سحر را به مرغ تشبیه می کند
و
شفق را به شط.
سر مرغ سحر در تخیل شاعر از تنش جدا شده و خونش راه افتاده و به تشکیل شط شفق منجر شده است.
بریدن سر مرغ
کردوکاری بشری و جامعتی است
شفق و سحر و شط اما پدیده های طبیعی اند.
سایه
طبیعت را هومانیزه و یا سوسیالیزه می کند
و
یا
بشر و جامعه را ناتورالیزه.





تجزیه و تحلیل و یا آنالیز
یکی از متدهای بررسی در همه علوم است.
مثال:
هر شیمیست می تواند هر لحنی را آنالیز شیمیایی کند
و
ترکیب شیمیایی آن را تعیین کند .
مارکسیست
هم هر اندیشه ای را انالیز مارکسیستی می کند.
کسب و کار ما همین است
ما هیمن مطلب شما از نهج البلاغه را تجزیه و تحلیل مارکسیستی خواهیم کرد.



يك روز بر گونه ي اين مملكت بوسه ای می زنم
و بالاي سرش يادداشتی مي گذارم
و مي روم:
"‌‌‌ آنچنان زيبا و آرام خوابيده ايد كه دلم نيامد بيدارتان كنم ... "
- عزيز نسين

مصلحت آن است که خیلی ها خفته باشند و نه بیدار.
و گر نه ددان درنده را هار می کنند و به جان خلق ها می اندازند و کشورهای همسایه را اشغال می کنند و به قتل عام مردم می پردازند و سوداهای جنون آمیز بر سرشان می زند.


باز هم مرگ سراسيمه به كويت برگشت
حلقه دار به اطراف گلويت برگشت

تو چه كردى به سراپرده خورشيدى خود
كه چنين صفحه تأريك به سويت برگشت

بعد درياى پر از جوش و خروشت كابل
آب گنديده ى تكرار به جويت برگشت

باز هم پيرهن كهنه اى بر تن كردى
باز هم پينه گرى وقت رفويت برگشت

"زلف بر باد مده "دختر شهر كابل
باخبر باش كه ديوانه ى مويت برگشت

باد خاكستری از درد به مويت افگند
چين و آشفتگى و درد به رويت برگشت
پرنيان صديقيان


ما تنها چیزی که نداریم
اعتقاد به چیزی است.
ما جماعتی دهن بین هستیم و به ساز هر دهنی می رقصیم.
هنر ما علافی و عیاشی است.
کسب و کار ما نشخوار طوطی وار حرف های توخالی این و آن است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر