۱۴۰۰ بهمن ۲۳, شنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۵۴)

  [Mao Zedong] 

پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

فصل پنجم

رابطه منفی و خصمانه مائوئیسم

با

 رسالت تاریخی طبقه کارگر

مطابقت محتوای اجتماعی سیاست داخلی نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ 

با

سیاست خارجی آنها.

ادامه 

 

۱۵۸

·    اصولا اینجا نیز پیوند بی واسطه (مستقیم) میان انکار رسالت تاریخی ـ جهانی طبقه کارگر توسط مائوئیسم و گرایش مائوئیسم به اختراع «جایگزین» های انقلابی برای آن آشکار می گردد.

 

۱۵۹

·    مائوئیست ها هر چه بیشتر در تضاد با چیزهای زیر قرار می گیرند:

 

الف

·    در تضاد با محتوای اصلی دوران ما قرار می گیرند.

 

·    (محتوای اصلی دوران ما، گذار گلوبال از سرمایه داری به سوسیالیسم است.

·    مترجم)

 

ب

·    در تضاد با سمت و سوی اصلی دوران ما قرار می گیرند.

 

پ

·    در تضاد با نیروهای سیاسی و اجتماعی اصلی دوران ما قرار می گیرند.

 

۱۶۰

·    بار دیگر روشن می شود که کورس سیاست داخلی و کورس سیاست خارجی مائوئیست ها در محتوای اجتماعی ـ سیاسی شان با یکدیگر مطابقت دارند.

 

۱۶۱

·    بدین طریق، ایزوله سازی طبقه کارگر چین از جنبش بین المللی کارگری و به ویژه از سیستم سوسیالیستی جهانی به عنوان وسیله ای، برای باز داشتن طبقه کارگر چین از انجام رسالت تاریخی خویش مورد استفاده قرار می گیرد.  

 

۱۶۲

·    حملات سیاسی ـ ایده ئولوژیکی نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ در کودتای دولتی ضد انقلابی به اصطلاح «انقلاب فرهنگی» به اوج می رسد.

 

۱۶۳

·     بالاخره از انگیزش بنیادی شووینیسم ابر قدرت گرایی سیاست مائوئیستی و تأثیر آن بر طرح سیاسی داخلی و سیاسی ـ جامعتی گروه گرد آمده دور مائوتسه تونگ می توان این نتیجه را استخراج کرد که «انقلاب فرهنگی» در ماهیت کلی اش، هجوم ناگهانی بر سوسیالیسم در چین بوده است.

 

۱۶۴

·    با توجه به رابطه تاریخی ناگسستنی سوسیالیسم با طبقه کارگر ضمنا می توان نتیجه گرفت که «انقلاب فرهنگی» حمله ناگهانی (غافلگیرانه) بر مواضع سیاسی و اجتماعی، منافع و دستاوردهای طبقه کارگر چین بوده است. 

 

۱۶۵

·    این یکی از سمتگیری های جامعتی ـ سیاسی بنیادی «انقلاب فرهنگی» مائوئیستی بوده است که در پیوند مستقیم با برنامه سیاست خارجی مائوئیستی قرار داشته است که حمله ناگهانی گروه گرد آمده دور مائوتسه تونگ بر ضد وحدت سیستم سوسیالیستی جهانی و جنبش کمونیستی جهانی با فرم های افراطی آنتی سویه تیسم (شوروی ستیزی) همراه بوده است.  

 

۱۶۶

·    مرحله کنونی سیاست و ایده ئولوژی مائوئیستی، پیوند درونی ماهیت آنتی سوسیالیستی (ضد سوسیالیستی) مائوئیسم با آنتی سویه تیسم (شوروی ستیزی) آن را آشکار می سازد. 

 

۱۶۷

·    با تخریب نظام قانونی و خلقی ـ دموکراتیک کشور در مرحله اول «انقلاب فرهنگی»، فاتحه بلند بالایی بر دیکتاتوری پرولتاریا در چین خوانده می شود.

 

۱۶۸

·    بدین طریق کنار زدن طبقه کارگر چین از اعمال قدرت  که از سال های پس از ۱۹۵۷ سودای اصلی مائوئیست ها بوده، به نقطه اوج خود و به پایان قطعی خود می رسد.

 

۱۶۹

·    نتیجه «انقلاب فرهنگی»، تبدیل طبقه کارگر چین به طبقه بی حق و حقوق بوده است.

 

۱۷۰

·    نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ، قبلا (قبل از «انقلاب فرهنگی») علیرغم روند سیاسی ـ ایده ئولوژیکی پیشرونده در جهت تار و مار سازی حزب کمونیست چین، قادر به تحمیل بی قید و شرط آماج های خود به حزب کمونیست چین نگشته بودند.

 

۱۷۱

·    نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ، به همین دلیل حزب کمونیست چین را به کمک سازمان های خودساخته معروف به «هونگ وای بینگ» (باندهای مائو) از خارج زیر ضربه قرار دادند.

 

۱۷۲

·    سازمان های حزب کمونیست چین فقط  در ارتش باقی ماندند.

 

۱۷۳

·    این سازمان ها به دلیل تصفیه در اوایل سال های ۶۰ ابزارهای مطمئنی برای گروه مائو بوده اند.

 

۱۷۴

·    بدین طریق، در «انقلاب فرهنگی»، پیشاهنگی سیاسی ـ ایده ئولوژیکی و سازمانی طبقه کارگر چین به غارت رفت.

 

۱۷۵

·    ضمنا سندیکاها و دیگر سازمان های توده ای منحل شدند.

 

۱۷۶

·    از این به بعد، طبقه کارگر چین سازمانی برای دفاع از منافع خود ندارد.

 

۱۷۷

·    در رابطه مستقیم با این امحای (نابودسازی) حزب کمونیست چین، تعقیب بی رحمانه نیروهای لنیینستی ـ انترناسیونالیستی شروع شد.  

 

۱۷۸

·    در «انقلاب فرهنگی»، بازار گروه گرد آمده دور مائوتسه تونگ، پس از ناکامی سیاست «جهش بزرگ به پیش» و سیاست «کمون های خلق»، مجددا برای پیشبرد خطوط اصلی طرح جامعه ای شان گرم شد.

 

۱۷۹

·    نیروهای گرد آمده دور مائوتسه تونگ، نابودسازی نظام خلقی ـ دموکراتیکی را، کنار راندن طبقه کارگر چین از اعمال قدرت سیاسی را و از بین بردن حزب کمونیست چین را، به عنوان پیش شرط های لازم برای استقرار دیکتاتوری نظامی ـ بوروکراتیکی خود می دانند.

 

۱۸۰

·    استقرار این دیکتاتوری نظامی ـ بوروکراتیکی به نوبه خود مبتنی بر  اندیشه طرحریزی شده ی همسطح سازی  (همتراز سازی) اجتماعی و ایده ئولوژیکی بوده است.

 

۱۸۱

·    این یعنی تشکیل توده ی مائوئیستی ممکنه به مثابه ابزار سیاست ابرقدرتگرایی شووینیستی از سویی و سوق دادن کلیه روابط جامعتی به سوی رابطه ساده رهبری و فونکسیونرهای مائوئیستی و توده مطیع سر به زیر، از سوی دیگر.

 

۱۸۲

·    این طرح که نقطه جامعتی ـ سیاسی آغازین سیاست «جهش بزرگ به پیش» و سیاست «کمون های خلق» در سال ۱۹۵۸ بوده، با اندیشه مائو تحت عنوان «دیکتاتوری نوین» از سال ۱۹۴۰ مطابقت داشته است.

 

۱۸۳

·    در این رابطه بود که در حین «انقلاب فرهنگی»، به همان سان که در زمان  «جهش بزرگ به پیش»، سمتگیری مائوئیستی مبنی بر کنسرو کردن سطح زندگی نازل، به ويژه روشن و واضح خودنمایی کرد.

 

۱۸۴

·    اینها همه از دم، در رابطه بیواسطه با مسائل زیر بوده اند:

 

الف

·    در رابطه بیواسطه با سمتگیری مجددا تقویت شونده  «کارگر ـ دهقان»  به مثابه   سرمشقتصویر جامعتی ـ سیاسی بوده اند.

 

ب

·    در رابطه بیواسطه با سمتگیری مجددا تقویت شونده ی عمده سازی تصنعی تفاوت  شهر و ده و تفاوت کار فکری و کار جسمی بوده اند

 

پ

·    در رابطه بیواسطه با همترازسازی تصنعی شرایط کار و سطح زندگی طبقه کارگر بر اساس معیارهای اجتماعی دهقانان بوده اند.

 

۱۸۵

·    مائوتسه تونگ در رهنمودش (۷ ماه مه سال ۱۹۶۶) اماج مائوئیستی اش را اعلام می دارد:

·    همسطح سازی جامعه بر سطح «کارگر ـ دهقان»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر