تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)
هیچ سینه
کینه ای
در بر نمی اندوخت
هیچ دل
مهری
نمی ورزید
هیچکس
دستی به سوی کس نمی آورد
هیچ کس
در
روی دیگر کس نمی خندید
باغ های آرزو، بی برگ
آسمان اشک ها، پر بار
گرمرو آزادگان دربند
روسپی نامردمان در کار
· سیاوش در این بند شعر، نتیجه بی سامانی سرحدات کشور و سرحدات اندیشه را و رخنه بی ممانعت دشمن از هر سو به جامعه و شعور اجتماعی را تشریح می کند:
۱
هیچ سینه
کینه ای
در بر نمی اندوخت
هیچ دل
مهری
نمی ورزید
· وضع روحی و روانی مردم اکنون از این قرار است:
· سینه ناتوان از اندوختن کینه است و دل ناتوان از ورزیدن مهر.
· منظور سیاوش از این اندیشه چیست؟
۲
· آنچه در این بند شعر عیان است، این حقیقت امر است که سیاوش دیالک تیک حیاتی ـ اساسی جذب و دفع را به شکل دیالک تیک عشق و نفرت و یا دیالک تیک مهر و کین بسط و تعمیم می دهد و آن را برای بیان اندیشه ای به خدمت می گیرد:
· قبل از سیاوش همین اندیشه و همین دیالک تیک را ژان لافیت در اثر آنتی فاشیستی معروف خود تحت عنوان «آنان که زنده اند!» به خدمت گرفته بود.
· نفرت، کینه، دشمنی و آشتی ناپذیری در رابطه با دشمنان داخلی و خارجی توده های مولد و زحمتکش و مهر و محبت و عشق نسبت به خلق زحمتکش:
· دیالک تیک جذب و دفع که بدون آن حیات بشری امکان ناپذیر است.
· اکنون این سؤال پیش می آید که نقش تعیین کننده در این دیالک تیک حیاتی ـ اساسی از آن کدام قطب است؟
۳
· تردید نمی توان داشت که نقش تعیین کننده از آن جذب است.
· چون اول باید ارگانیسم (اندام)، چیزی را از آن خود کند تا بعد از بهره برگیری از آن، مازاد مضر و زاید را دفع کند.
· همین تعیین کنندگی در فرم های مختلف بسط و تعمیم آن نیز اعتبار خود را حفظ می کند:
· در دیالک تیک عشق و نفرت نیز نقش تعیین کننده از آن عشق است:
· عاشقترین افراد به خلق، آشتی ناپذیر ترین، رزمنده ترین و پیگیرترین آنها هستند.
· بنا بر این می توان حکم زیر از ژان لافیت را مورد تردید قرار داد:
· «کینه همانقدر مقدس است که عشق.»
· صمد بهرنگی و شرکاء همین حکم ژان لافیت را در حرف تکرار می کنند و در عمل وارونه می سازند:
· نتیجه این می شود که کینه مقدس تر از عشق قلمداد می شود.
· و چون به سبب فقر فلسفه و محدودیت طبقاتی دید، قادر به تعریف و تعیین عشق و کین نیستند، هم عشق و هم کین انتزاعی و بند تنبانی می ماند.
· پیرو صمد بهرنگی و چریکیسم فئودالی، فردی مکانیکی و ماشین واره می گردد:
· هپیلی هپو به تمام معنی!
۴
· در دیالک تیک عشق و نفرت، نقش تعیین کننده از آن عشق است.
· درست به همان دلیل که در دیالک تیک جذب و دفع، نقش تعیین کننده از آن جذب است:
· به قول حریفی، به هنگام رویاروئی اجتناب ناپذیر باید بدان اندیشید که چگونه می توان بر حریف چیره شد و ضمنا از ریختن خون او پرهیز کرد.
· عشق مقدس تر از نفرت است.
· مهر تعیین کننده تر از کین است.
· در قاموس سیاوش نیز قضیه از همین قرار است:
عزيزا، نه من مرد رزم آورم
يكي شاعر دوستي پرورم
· سیاوش می داند که ایندو قطب دیالک تیکی همدیگر را مشروط می سازند.
· یکی بدون دیگری معنی ندارد.
· نمی توان در آن واحد مهر خلق در دل داشت و خواهان رهائی توده های مولد و زحمتکش از قید و بند مادی و فکری بود و نسبت به دشمنان خلق کینه ای در سینه نیاندوخت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر