شین میم شین
باب اول
در عدل و تدبیر و رأی
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۵۰)
بخش ششم
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
۱
چه خوش گفت، گرگین به فرزند خویش
چو قربان پیکار بر بست و کیش:
«اگر چون زنان جست خواهی گریز
مرو، آب مردان جنگی مریز
معنی تحت اللفظی:
گرگین
به
پسرش که در حال بستن ساز و برگ جنگ بر خود بود،
گفت:
اگر مثل زنان از میدان جنگ فرار خواهی کرد،
اصلا
به
جنگ نرو و آبروی مردها را نریز.
سعدی در این دو بیت شعر
دیالک تیک جسور و زبون
را
به
شکل دیالک تیک مرد و زن بسط و تعمیم می دهد
و
عملا
به تحقیر زنان می پردازد.
زنان
بدین طریق و با این ترفند
به مظاهر بزدلی مبدل می شوند.
دلیل منطقی و علمی و عقلی بر برتری مردن در میدان بر فرار و یا عقب نشستن و بعد به نبرد ادامه دادن
وجود ندارد.
ما
فقط
با
معاییر اخلاقی ضد عقلی و ضد منطقی و ضد علمی اشراف برده دار و فئودال
سر و کار داریم.
سعدی
در این دو بیت شعر،
صفت دیگری به زنان نسبت می دهد و آن فرار از جنگ است.
سعدی حتما شاهنامه فردوسی را خوانده است و با داستان گردآفرید آشنا ست، که پس از معلوم شدن جنسیتش، دشمن به تحسین می گوید:
زنان شان چنین اند، ایرانیان
چگونه اند، مردان و جنگاوران!
سعدی کاری به تقسیم اجتماعی کار ندارد.
زنان
که
در جامعه برده داری و فئودالی
فونکسیون جنگاوری ندارند،
تا تهمت فرار از میدان جنگ به آنان زده شود.
در هر حال،
سوار فراری از میدان جنگ
در
وهله اول
آبروی مردان و نام آوران را می ریزد.
سعدی
آسمان و ریسمان را به هم می بافد،
تا ضرورت مقاومت در پیکار را اثبات کند
و
در
این میان
مظهرشجاعت بودن جنس مرد
را
نسبت به جنس زن
به عنوان معیاری عینی
به کار می گیرد.
خردمند بی همانند قرون وسطی همه «واژه های جهان را در اختیار دارد»، ولی غیر از زن مظهر دیگری برای زبونی نمی یابد و «آن نمی گوید، که به کار آید.»
نه قحطی واژه است و نه قحطی مثال برای ترسوئی.
آنچه قحط و نادر و کمیاب است،
دلیل قانع کننده برای اثبات حقانیت جنگ های بی دلیل فئودالی است.
سعدی
دلیلی برای ضرورت جنگ به خاطر منافع مشتی انگل و عیاش و علاف و پتیاره و هیچکاره نمی یابد.
از این رو ست که دست به دامن گرگین و آن و این می شود و بی شرمانه زن را به مثابه مظهر زبونی قربانی می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر