پروفسور دکتر گونتر هیدن
برگردان
شین میم شین
مارکسیسم و مسئله انسان
۱
· تنها مارکسیسم ـ لنینیسم است که به مسئله ماهیت انسانی پاسخ علمی داده است و صحت این پاسخ به برکت شناخت شتابان علمی و پراتیک اجتماعی سوسیالیسم مورد تأیید قرار گرفته و تعمیق یافته است.
۲
· انسانتصویر هومانیستی سوسیالیستی مبتنی بر ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی، دیگر تئوری صرف نیست، بلکه واقعیت است و در کشورهای سوسیالیستی واقعیت یافته است.
۳
· مارکسیسم ـ لنینیسم در بررسی مسئله انسان از انسان های واقعا موجود آغاز می کند که با کلیه خصایص عام، خاص و منفرد خود وجود دارند و همواره به مثابه فراورده تغییرپذیر شیوه کار و شیوه زندگی انسانی خاص خود مطرح می شوند.
۴
· از این رو ست که تعیین مارکسیستی ماهیت انسانی، تاریخی ـ مشخص است.
۵
· مارکسیسم ـ لنینیسم انسان را به مثابه یک پدیده بیولوژیکی (تاریخی ـ طبیعی) و اجتماعی مطرح می سازد:
· به مثابه موجودی با توانائی های جسمی و روحی، با کلیه استعدادها و لیاقت هایش.
· توانائی های جسمی و روحی، استعدادها و لیاقت هائی که در کردوکار عملی ـ اجتماعی خود کسب می کند، به کار می برد و توسعه می دهد.
۶
· انسان علاوه بر لیاقت کار و تفکر، علاوه بر نیاز به کار و تفکر، دارای توانائی های اخلاقی، هنری، فرهنگی و سیاسی است که اگر هم در مورد افراد منفرد متفاوت باشند، ولی شیوه زندگی خاص انسانی را نمودار می سازند.
۷
· انسان برخاسته از عالم جانوران ـ در وهله نخست ـ عالی ترین فراورده طبیعت است و جدائی او از عالم اجداد حیوانی خویش به برکت اکت (عمل) انقلابی گذار، به طور قانونمند صورت گرفته است:
الف
· اکت (عمل) انقلابی گذار به کار
ب
· اکت (عمل) انقلابی گذار به تولید مادی
پ
· اکت (عمل) انقلابی گذار به تفکر.
· مراجعه کنید به کار، تولید مادی، تفکر
تفکر و طرز تفکر
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/2224
کار
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8634
۸
· بدین طریق است که انسان که ضرورتا در همبود اجتماعی با انسان های دیگر زندگی می کند، به موجود اجتماعی مجهز به شعور و ـ به لحاظ مادی و فکری ـ اکتیو (فعال) مبدل می شود.
۹
· ماهیت انسانی را می توان به طور کلی به مثابه وحدت دیالک تیکی جنبه های طبیعی و جامعتی دانست که جنبه های جامعتی نقش تعیین کننده به عهده می گیرند.
(به زبان ساده تر، ماهیت انسانی دیالک تیک جنبه های طبیعی و جنبه های جامعتی است و در این دیالک تیک، جنبه های جامعتی نقش تعیین کننده به عهده دارند.
مترجم)
۱۰
· در جامعه طبقاتی شیوه زندگی انسان ها بر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید مبتنی است و در نتیجه آن، انسان ها به طبقات متخاصم، طبقات بهره کش و بهره ده تقسیم می شوند.
۱۱
· از این رو ست که انسان تحت این مناسبات اجتماعی ـ بنا بر ماهیت اجتماعی خویش ـ فرد طبقاتی است.
۱۲
· انسان باید در کلیه مظاهر حیاتی خود، ماهیتا به مثابه یک پدیده اجتماعی تاریخی ـ مشخص در نظر گرفته شود.
۱۳
· از این رو، نمی توان شاخص هائی را که او را به مثابه فرد بخصوصی از انسان های دیگر متمایز می سازند، به طور مستقل و به مثابه تعین بنیادی ماهیت انسان به مثابه یک کل قلمداد کرد.
۱۴
· انسان اما ماهیتا به مثابه انسان منفرد ـ در عین حال ـ فرد نیز هست.
· مراجعه کنید به فرد
۱۵
· اما عاملی که موجب شکوفائی فردیت انسان می شود، عاملی که باعث توسعه انسان به مثابه شخصیتی خلاق و اخلاقمند می شود ـ در وهله اول ـ وابسته به علاقه و آرزوی او نیست.
۱۶
· بلکه در تحلیل نهائی به وسیله مناسبات عینی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مادی تعیین می شود.
· مناسباتی که انسان تحت سلطه آنها زندگی می کند.
۱۷
· در حالی که امپریالیسم انسان زحمتکش را تحت استثمار به موجودی بی قدر و بی ارج و ارزش مبدل می سازد و او را به لحاظ جسمی و اخلاقی تخریب می کند، در جنگ های متوالی به طور توده ای نابود می سازد و شکوفائی نیروهای خلاق او را به بند می کشد، سوسیالیسم و کمونیسم با تبدیل انسان به شخصیت همبود انسانی سوسیالیستی، بزرگترین پیشرفت تاریخی در آزادی انسانی را تحقق می بخشد.
· مراجعه کنید به آنتروپولوژی، ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی.
آنتروپولوژیسم
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9215
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر