حکایت «بره»
جلیل محمدقلی زاده
جلیل محمدقلی زاده
برگردان
الف میم شیری
قربانعلی وقتی به خانه رسید، از شادی در پوست خود نمی گنجید.
چون عیال دلیل شادمانی او را پرسید،
چون عیال دلیل شادمانی او را پرسید،
جواب داد:
«ببین عیال!
امروز فهمیدم که خان بزرگ خیلی به من لطف دارد.»
عیال
«ببین عیال!
امروز فهمیدم که خان بزرگ خیلی به من لطف دارد.»
عیال
ـ شگفت زده ـ
پرسید:
«چطور فهمیدی؟»
قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
«خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد»
«چطور فهمیدی؟»
قربانعلی فخرفروشانه جواب داد:
«خان بزرگ از درشکه خود در راه، سرش را بیرون آورد»
و
به
من
گفت:
«پیر خر، برو کنار!»
پایان
«پیر خر، برو کنار!»
پایان
۱
توده ستیزی
طعنه و تحقیر و توهین و تخریب توده
به
ویژه
توسط فلاسفه و علما و ادبا و شعرای طبقه حاکمه امپریالیستی
و
قبل از همه
فریدریش نیچه
به
اوج رسانده می شود.
نیچه
خاتم الفلاسفه بورژوازی واپسین
علنا
بر
صورت پرولتاریا
تف می اندازد.
نیچه
پرولتاریا
را
برده
قلمداد می کند.
در
طویله ایدئال نیچه
توده
باید
به
مثابه اکثریت فرومایه برده
به
اقلیت قسی القلب ستمگر بی رحم
به
مثابه نژاد برتر و سرور
سواری دهد.
۲
توده ستیزی
توده مولد و زحمتکش
در
هر
صورت
و
به
هر
دلیل
و
با
هر
نیت
تحقیر می شود.
فلاسفه و علما و ادبا و شعرای فاشیسم
از
فرط ترس از قبضه قدرت توسط توده تحت رهبری پرولتاریا
به
توده ستیزی افسار گسیخته
می پردازند.
توده ستیزی صادق هدایت و احمد شاملو و محمود دولت آبادی پیر و غیره
به
دلیل
عدم تمکین توده
به
منافع و فرامین طبقاتی آنان
است.
توده ستیزی روحانیت فئودالی ـ فوندامنتالیسم
در
آلت دست دادن توده
است
در
مصرف توده به مثابه گوشت دم توپ
و
به مثابه گله بی بهاتر از گله گاو و خر
برای عبور از مینزارها
ست.
دلیل توده ستیزی فلاسفه و علما و ادبا و شعرای بورژوا ـ دموکرات
این
است
که
آنها
به
خون ارزانتر از آب توده
برای
غلبه بر دشمن خود
مثلا
اشرافیت فئودال و روحانی
نیاز دارند
ولی
طبقه حاکمه ستیزی
را
با
منافع طبقاتی خود
سازگار نمی دانند
و
یا
به
دلیل تعلقات طبقاتی به طبقه حاکمه
توان درک نقش طبقه حاکمه مرتجع در ذلت مادی و فکری جامعه و توده
را
ندارند.
به
همین دلیل
توده
را
شیر می کنند
تا
به
جنگ شیران شرزه رود
و
آب به آسیاب آنها بریزد.
تفاوت فلاسفه و علما و ادبا و شعرای توده ای
با
بقیه
عبارت است
از
به
چالش کشیدن طبقه حاکمه و ایده ئولوژی طبقه حاکمه
و
«ترساندن توده از خویشتن خویش.»
(مارکس)
یعنی
ارتقای سطح خودآگاهی توده تاریخساز،
تشکل بخشیدن به توده
و
در
افکندن طرحی نو و طراز نو
جهت نجات نهایی توده از بردگی تاریخی.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر