۱۳۹۸ مرداد ۳۱, پنجشنبه

صمد بهرنگی از دید احسان طبری (۶۰) (بخش آخر)

 


قهرمانِ منفرد یا مجاهدِ خلق؟
احسان طبری

ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

 
  این است آن تیپِ مدرن
 که 
جنبشِ عظیمِ انقلابیِ مارکسیستی - لنینیستیِ عصر ما
 ایجاد کرده است 
و
 با 
قهرمانانِ تیپ کهن 
تفاوت اساسی
 دارد.

بهرنگی 
علاقه خود 
را 
به
 این نوع قهرمان 
همه جا 
نشان داده است. 
 
  آقای هزارخانی 
می‌خواهد آن تیپ کهن 
را
 به
 عنوان تیپ مدرن 
جلوه دهد 
و 
وجهۀ بهرنگی 
را 
پشتوانۀ آن 
سازد.  
 
تمام مسئله اینجا ست 
که 
می خواهد به اتکاء تئوری قهرمانانِ منفرد 
که
 از 
منبعِ اسرار آمیزِ روحِ خود
 تغذیه می‌شوند، 
خیل انبوهِ مبارزانِ ضد رژیم
 را
 تا
 سطح «خرِ لنگِ وامانده» 
که 
به بیانِ دشنام آمیزِ یکی دیگر از همفکران آقای هزارخانی 
"زندگیِ گیاهی" 
دارند، 
پایین آورد.
 
باید
 نه تنها
 به 
سست بنیانیِ فکری این نظریات پی برد، 
  بلکه
 از
 نیرنگی 
که 
برای گمراهی مبارزان در کار است 
  نیز 
هوشیارانه
 برحذر بود.

۱

این است آن تیپِ مدرن
 که 
جنبشِ عظیمِ انقلابیِ مارکسیستی - لنینیستیِ عصر ما
 ایجاد کرده است 
و
 با 
قهرمانانِ تیپ کهن 
تفاوت اساسی
 دارد.

طبری
در این جمله 
در
 چالش با تحلیل هزارخانی از ماهی سیاه کوچولو،
از
سویی
نخبگان فاشیستی، فوندامنتالیستی، نیهلیستی و آنارشیستی
را
قهرمانان تیپ (نوع) کهن
قلمداد می کند
و
عملا
این زباله های ضدقهرمان (آنتی هیرو)
را
به
عنوان قهرمان 
به 
رسمیت می شناسد 
و
در
جوار رستم و سهراب و بابک و اسفندیار
قرار می دهد
و
از
سوی دیگر
اعضای عمدتا بی بو و بی خاصیت احزاب استالینیستی
را
که
هنر و شق القمرشان
تلاش ملال آور و خسته کننده در چارچوب ضرورت های زمان و مکان (؟)
است،
به
مقام قهرمانان تیپ نوین
می رساند.

۲

  این است آن تیپِ مدرن
 که 
جنبشِ عظیمِ انقلابیِ مارکسیستی - لنینیستیِ عصر ما
 ایجاد کرده است 
و
 با 
قهرمانانِ تیپ کهن 
تفاوت اساسی
 دارد.

طبری
قهرمان تیپ نوین خود
را
محصول جنبش مارکسیستی ـ لنینیستی دوران کنونی
جا می زند
تا
برای دعاوی بی پایه خود
اعتبار اوتوریته ای ـ اسکولاستیکی
کسب کند.

راستی
منظور طبری از مفهوم  جنبشِ عظیمِ انقلابیِ مارکسیستی - لنینیستیِ عصر ما
چیست؟

مارکسیسم
به
عنوان پرچم ایده ئولوژیکی جنبش کارگری
اصلا
تبلیغ و توضیح و تشریح نمی شود
تا
حداقل
کسی
آن
را 
بفهمد،
تبدیل طرز تفکر مارکسیستی
به
جنبش
پیشکش.


لنین
به
همین دلیل
اعلام می دارد
که
«همه مرتب از مارکسیسم دم می زنند
ولی
احدی نمی داند که مارکسیسم چیست.»

این سخن لنین
به
چه
معنی است؟

این سخن لنین
بدان معنی است
که
مارکسیسم
مد
شده است.

مثل خیلی چیزهای دیگر
که
مد می شوند
و
خلایق مدگرا
واژه ها و عناوین مربوطه
را
مرتب
 نشخوار می کنند،
بی آنکه دلیلی بر ارجحیت آن بر مدهای پیشین
داشته باشند.

کدام

جنبشِ عظیمِ انقلابیِ مارکسیستی - لنینیستیِ عصر ما؟

هنوز هم که هنوز
است
سران طویله های استالینیستی
تعریف ساده ترین مفاهیم
را
مثلا
تاریخ
را
و
یا
همین مارکسیسم
را
نمی دانند.

منظور طبری
از 
مارکسیسم ـ لنینیسم
مشتی آیه و روایت و حدیث
از
کلاسیک ها ست
که
خود طبری
مشتی از آنها
را
ازبر کرده است،
بی آنکه فهمیده باشد.

طبری 
در
اثر مسخره اش تحت عنوان بنیاد آموزش انقلابی
حتی
قادر
به
تعریف
مقوله
نیست.

سواد مارکسیستی طبری
صفر
است.

یکی 
از 
مهمترین مشخصات استالینیسم و تروتسکیسم
گذاشتن علامت تساوی میان اسم و ایسم
است.

گذاشتن علامت تساوی میان اسامی کلاسیک ها و مارکسیسم و لنیینسم
است.

به
همین
دلیل
حضرات
برای اثبات نظرات خرکی خود
دنبال آیه ای از مثلا لنین می گردند
و
آن
را
به 
عنوان 
وحی منزل لنینیستی
به
امثال عقب مانده از قافله تفکر خود
قالب می کنند.

۳

بهرنگی 
علاقه خود 
را 
به
 این نوع قهرمان 
همه جا 
نشان داده است. 
 
آره.
  ارواح عمه اش.
 
باید ببینیم
که
طبری
حداقل
جمله ای از زباله های بهرنگی
در
این زمینه دارد؟
 
بهرنگی
بدترین دشمن تفکر به طور کلی بوده است.
 
تفکر مفهومی
و
مارکسیسم - لنیینسم
پیشکش.
 
بعید
است
که
طبری
به
خرافه بودن دعاوی اش در رابطه با بهرنگی
واقف نباشد.
 
طبری
به
احتمال قوی
به
دلایل پراگماتیستی
حساب بهرنگی
را
از
حساب هزارخانی
جدا می کند.
 
آماج اصلی طبری
وحدت با زباله های فدایی
است.
 
۴
  آقای هزارخانی 
می‌خواهد آن تیپ کهن 
را
 به
 عنوان تیپ مدرن 
جلوه دهد 
و 
وجهۀ بهرنگی 
را 
پشتوانۀ آن 
سازد. 
 
طبری
قیاس به نفس می کند
و
خیال می کند
که
هزارخانی
مثل خود او ست.
 
تحلیل هزارخانی از ماهی سیاه کوچولو
را
باید
تحلیل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی کرد
و
راجع بدان
ابراز نظر مطمئن کرد.
 
ولی
تحلیل هزارخانی از ماهی سیاه کوچولو
رئالیستی تر و راسیونالیستی تر
از
«تحلیل» مصلحتی و پراگماتیستی طبری از آن است.

۵
تمام مسئله اینجا ست 
که 
آقای هزارخانی
می خواهد به اتکاء تئوری قهرمانانِ منفرد 
که
 از 
منبعِ اسرار آمیزِ روحِ خود
 تغذیه می‌شوند، 
خیل انبوهِ مبارزانِ ضد رژیم
 را
 تا
 سطح «خرِ لنگِ وامانده» 
که 
به بیانِ دشنام آمیزِ یکی دیگر از همفکران آقای هزارخانی 
"زندگیِ گیاهی" 
دارند، 
پایین آورد.
 
مفاهیم این جمله طبری
مفاهیم هزارخانی
اند.
 
هزارخانی 
در
تحلیل ماهی سیاه کوچولو
توده ای ها 
را
بی شرمانه
خران لنگ و وامانده
قلمداد کرده است.
 
ارزیابی طبری
 از
 نیات هزارخانی (و جلال آل احمد و احمد شاملو و بهرنگی و خمینی و غیره)
اما
درست نیست.

نیات هزارخانی و بقیه
شیر کردن اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی و خرده بورژوازی کثافت بازاری
و
گسیل آنان
به
جنگ بورژوازی
از
سویی
و
به
جنگ پرولتاریای به شکل دولتی سازمان یافته و سازمان نیافته
از
سوی دیگر
است.
 
در
تحلیل نهایی
ماهیتا
همان نیات نیچه
است.
 
۶
باید
 نه تنها
 به 
سست بنیانیِ فکری این نظریات پی برد، 
  بلکه
 از
 نیرنگی 
که 
برای گمراهی مبارزان در کار است 
  نیز 
هوشیارانه
 برحذر بود.
 
این جمله آخر طبری
و
ضمنا 
حاوی رهنمود استالینیستی او ست:
پی بردن به سستی بنیانی فکری نظرات هزارخانی
و
حذر از نیرنگ او برای گمراهسازی مبارزان.

طبری و حواریون
نه
طرفدار چالش نظری با کسی اند
و
نه
طرفدار روشنگری علمی و انقلابی.

درد بی درمان استالینیسم 
هم
همین
است.

پایان
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر