۱۳۹۸ مرداد ۱۳, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۹۶)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
ایرادات نظری این شعر شاعر کدامند؟

ویرایش:

zara Si
 
نوحه سرایِ گذشته های مُرده (بودن)
گذشته های دور
گذشته های گیج.

اما تا کی… ؟

از امروز گفتن وُ
برای مردم سرودن
دشوار است،
و ما می خواهیم
از امروز و از اندوهِ آدمی بگوییم
و
(از) غفلتی عظیم
که آزادی را از شما ربوده است.

می توانستم شاعری باشم
بی درد، پُرافاده، خودپسند،
پرده بردارِ (پرده دار) پتیارگانی
که بر ستمدیدگانِ ترس خورده
حکومت می کنند.

می دانم،
گلوله را با کلمه می نویسند.

اما وقتی که از کلمات
شَقی ترین (گدازنده ترین، سوزاننده ترین، تیزترین) گلوله ها را می سازند،
چاره آزاده ای چون من چیست؟

کلمات
راهگشایِ آگاهیِ آدمی ست 
و ما نیز
سرانجام
بر سر ِ معنایِ زندگی متحد خواهیم شد:
کلمه، کلمه نجات!

مردم
ترانه ای از این دست می طلبند...

از لحظه لذت ببر
شروع کن تا بزرگ شوی

پایان
 
 

هی
سقراط حواسپرت

۱
دوست
کجا بود که بیفتی
تا
بشناسی اش
و
برخیزی
تا
بشناسدت؟

۲
در آخرالزمان
دشمن
حتی
یافت نمی شود
چه رسد به دوست.

۳
ما جسته ایم
نبود.

۴
اگر دیل کارنگی رنگفروش را هم دیدی
به اش
بگو
که
رنگش
دیگر
رنگ
و
جفنگش
دیگر
مشتری
ندارد.


آواز پر جبرییل
ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟
شعری از شادی صندوقی

• ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم:
• «چرا؟»
• ما دهان از گله بستیم و نگفتیم:
• «چرا؟»

• جای «بنشین» و «بفرما»، «بتمرگی» گفتند
• ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم:
• «چرا؟»

• «تو» نگفتیم و «شما» ئی نشنیدیم و هنوز
• ساده مثل کف دستیم و نگفتیم:
• «چرا؟»

• دل سپردیم به آن «دال» سر دشمن و دوست
• دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم:
• «چرا؟»

• چه «چرا» ها که شنیدیم و ندانیم: چرا
• ما همین بوده و هستیم و نگفتیم:
• «چرا؟»

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 
کی توده ای بود؟

۱
احمد شاملو
مثل پدر ارتشی اش
فاشیست بوده است.

۲
احمد شاملو
بسان آل احمد
طرفدار اگزیستانسیالیسم و نیچه ئیسم
بوده است.

۲
متفقین پس از ورود به ایران و فرار آدولف رضا پهلوی
شاملو را همراه با پدرش
به جرم طرفداری از فاشیسم
بازداشت کردند
و
کم مانده بود
تیرباران کنند.

۳
شاملو
با
بعضی از شعرای توده ای
مثلا مرتضی کیوان
دوست بوده است.

۴
شاملو ولی بدترین دشمن توده بوده است.
محتوای اشعار شاملو
چیزی جز نخبه ستایی و توده ستیزی نیست.
 
۵
ضمنا
قبله حزب توده و توده ای ها
نه
مسکو
بلکه
توده
بوده است.

۶
شاعر حزب توده
سیاوش کسرایی
هم
صریحا سروده است:
 
هر کسی
به
راه خویش 
می رود.

من
به
 راه توده 
می روم.

۷
مسکو چه خرافه ای است؟

۸
لاشخورها
و
ضمنا
همین شاملو
حزب توده
را
دست نشانده مسکو
قلمداد کرده اند.

۹
حزب توده
اصیل ترین و عزیزترین گوهر پرورش یافته در صدف سینه توده
بوده است.

۱۰
حزب کمونیست شوروی
متحد حزب توده بوده است و نه ارباب حزب توده.

۱۱
حزب توده
چه بسا
کمونیستی تر از حزب کمونیست شوروی
 بوده است.

۱۲
حزب توده را باید از نو شناخت.
 
قبل از انجام دادن كارى در باره اش فكر كنيد.
حریف اندرزگو

۱
کار چیست؟

۲
حتی
آب در هاون کوبیدن
که کار نیست
بدون پیش اندیشی راجع بهش
انجام دادنی نیست.

۳
مگر بنی آدم عنکبوت است
که
بدون طرح ریزی پیشاپیش تور در ذهن خود
و
حتی بدون پیاده کردن مدل فکری خود بر روی کاغذ
بتواند تور ببافد؟
 
۴
مگر عمله و بنا
زنبور اند
که
بدون ساختن پیشاپیش خانه در ذهن خود
خانه بسازند؟

۵
کار = اندیشه ی شیئیت یافته

۶
کار = روح مادیت یافته

۷
بدون تفکر پیشایپش
عمل
میسر نیست.
 
حسرت به ماضی
نشانه خلأ مضارع از معنا و و محتوا
و
ناشی از فقدان چشم انداز آتی و  دورنما ست.

۱
این خلأ معنا و محتوا
باید با کار خلاق و معنابخش پر شود
تا
جای حسرت به ماضی را
پی افکندن طرحی برای مستقبل و کسب دورنما بگیرد
و
زندگی
از زیبایی سرشار گردد.

۲
ماضی
بر خلاف تصور بعضی ها
چندان هم خوشایند نبوده است.

۳
مضارع فقط می تواند بهتر از ماضی باشد و بهتر از ماضی هم است.

۴
مثال:
ما در عرض این چند سال بیش از ۲۰ هزار مطلب تهیه و ترجمه و تألیف و ویرایش و منتشر کرده ایم.

۵
این کمیت و کیفیت کار
در سایه انقلاب علمی و فنی امکان پذیر گشته است.
در سایه کیفیت ستایش انگیز مضارع

۶
در ماضی برای انجام یکدهم این کار
به ۱۰۰ سال نیاز بود.

۷
سؤال این است که چرا
بنی ادم همیشه خیال می کند که ماضی بهتر از مضارع بوده است؟

۸
یکی از دلایل این غفلت و ضلالت
ترفند خود ارگانیسم برای ادامه حیات است.
ترفند غریزه حفظ نفس است
که
ماضی را از صافی می گذراند و جوانب و جنبه های منفی اش را دور می سازد و فقط جنبه های مثبت آن را به خاطر می آورد.

۹
ما
حتی
حاضر به برگشت به دیروزمان نیستیم
چه رسد به حسرت به ۵۰ سال پیشتر مان که تصورش حتی آزارنده است.

۱۰
خود دور هم بودن های ماضی و مضارع هم قابل بحث اند.

۱۱
این دور هم بودن های فیلتریزه گشته و فریبا
مملو از تضادهای چرکین بوده اند و موجی از نفرت به ماضی را در خاطر آدمی برمی انگیزند.

۱۲
دوستی ها بهتر از حالا نبوده اند
تظاهرات و تزویرات و تملقات  قوی تر و غنی تر بوده اند.
 
درود.

۱
محتوای شناخت
 در آثار است
و نه در افراد.

۲
افراد فانی اند و ضمنا می توانند تغییر مثبت و یا منفی بیابند.

۳
آثار
 اما
نامیرا هستند.

۴
همه شعرهای بعضی ها
 محبوب القلوب اند.

۵
همان لحظه اول آشنایی گفته شد که بعضی ها شاعر به معنی واقعی کلمه اند.

۶
شعرای تمامعیار اند.
از سر تا پا.
ستودنی

۷
این شعر
ولی
معرکه است.

۸
معرکه تر از معرکه
صدای شاعر است
که
فوق العاده دلنشین و زیبا ست. 

۹
صدا صدا صدا
به قول فروغ فرخزاد
 
اندکی اندر باب افزایش عجیب و غریب جمعیت طویله جماران

پس از پیروزی عنگلاب اسلامی
در
عرض یک دهه
جمعیت کشور دو برابر شد.

۱
این افزایش سریع جمعیت
قبل از همه
علت پسیکولوژیکی
داشت.

۲
در گیجی ناشی از آنارشی پس از سرنگونی رژیم انقلاب سفید
ازدواج رونق گرفت.

۳
وعده های خمینی در بهشت زهرا
در زمینه مسکن و گاز و ... مجانی
یکی از دلایل این روانشناسی بوده است.

۴
اجامر جماران
برای
گسترش پایگاه اجتماعی خود
در مثلا شهر تهران
قباله زمین در اختیار زحمتکشان قرار دادند تا خانه بسازند.

۵
برای گسترش دستگاه سرکوب و جنگ
بخش اعظم جوانان روستاها
به عنوان سپاه پاسدار و غیره
استخدام شدند و شروع به تولید مثل کردند.

۶
به دلیل عدام مطابقت تولید مایحتاج مادی با تولید مثل
تخریب و تاراج طبیعت (معادن و منابع نفت و گاز و غیره) به طرز خردستیزانه ای شدت یافت.

۷
بخش اعظم درآمد حاصل از تاراج دارائی طبیعی کشور
به
جیب طبقه حاکمه جدید سرازیر و حیف و میل شد
و
خرده ریزهایی نیز به صورت یارانه و غیره
جلوی توده ریخته شد.

۸
ذلت ناشی از انقلاب سفید
در
اثر پرولتاریزاسیون توده های رعیت و خرده مالک و غیره
تعدیل گشت
و
شرایط برای تشکیل خانواده و حتی چند همسری و تولید بی حساب و کتاب مثل
فراهم آمد.

۹
تحت فشار و خفقان جدید حاکم
و
فقدان مراکز تفریحات و سکس و غیره
کسانی که متأهل نبودند
برای تخلیه فشار روحی و روانی و ارضای حوایج غریزی
ازدواج کردند
و
احتمالا مورد حمایت دولت قرار گرفتند
مثلا در زمینه وسایل خانه و آشپزخانه و غیره
و
کسانی که متأهل بودند
در
سکس و نتیجتا در تولید مثل
تخلیه فشار روانی حاصل از حکومت قرون وسطایی
را
سر و سامان دادند.
 
اعدام،
قتل عمد دولتی است

اگر اعدام مثمر ثمر بود
امروز ایران باید گلستان می شد
چون
ایران یکی از رکورد دار های اعدام در دنیا ست.
حریف

۱
اعدام چیست؟

۲
اعدام فرمی از مبارزه طبقاتی است.

۳
اعدام فرم لگالی (مبتنی بر قانون) از مبارزه طبقاتی است.

۴
اعدام بدین طریق
توجیه قانونی (لگالیته) کسب می کند.

۵
یعنی
عامل اعدام
نه
طبقه حاکمه
بلکه
دادگستری
دستگاه قضاوت
قلمداد می شود.

۶
دستگاه قضاوت
اما
یکی از ارگان های دولت طبقه حاکمه است.

۷
یعنی
مسبب و عامل (سوبژکت) اعدام
طبقه حاکمه است.

۸
فرق اعدام با فرم های دیگر مبارزه طبقاتی
این است
که
قربانی
اسیر است
دست بسته است
زندانی است

۹
یعنی
بر خلاف مثلا فرم نظامی مبارزه طبقاتی ( جنگ)
برای طبقه حاکمه
خطری ندارد.

۱۰
دلیل اعادم پس چیست؟

۱۱
اعدام دلایل متنوع و متفاوت دارد:

۱
اعدام برای زهر چشم گرفتن از دیگر اعضای جامعه طبقاتی است.

۲
اعدام فرمی از درس عبرت دادن به توده ها ست.

۳
اعدام ضمنا
به نیت نشان دادن قدر قدرتی عملی طبقه حاکمه است.
یعنی
به
نیت وحشت انداختن در دل توده ها ست.

۴
اعدام
علاوه بر اینها
علل تئوریکی و معرفتی دارد.

۵
قرآن و سعدی و حافظ
اعدام
را
تئوریزه کرده اند.

۶
اعدام
بر پایه تئوری بنیاد (ذات) سعدی و حافظ و همه ادیان بزرگ
توجیه می شود:
آدم ها یا مظاهر خیر اند و یا مظاهر شر
یا هابیل اند و یا قابیل
که
دو توله حوا و آدم
بوده اند.

۷
مظاهر شر
ذاتا
اصلاح ناپذیرند

۸
به همین دلیل
باید
هر چه زودتر
از شر مظاهر شر
خود را و جامعه را
خلاص کرد.

۹
این ضمنا
بدان معنی است که طبقه حاکمه جانی و جلاد
خود
را
مظهر خیر می داند.
یعنی جلاد = مظهر خیر
و
قربانی = مظهر شر = موذی
بنابرین
اقتل الموذی قبل عن یوذی
اخیار باید اشرار را قتل عام کنند.

۱۰
این تئوری فاشیستی (پان اسلامیستی) ـ فوندامنتالیستی ـ فئودالیستی بنیاد
نشانه طرز تفکر سوبژکتیویستی طبقه حاکمه است.

۱۱
هوگو در بینوایان این تئوری را به نقد کشیده است.

۱۲
دزد
از دید اعضای طبقه حاکمه طویله جماران
به
دلیل فقر مادی و یا فقر فکری و فرهنگی و تربیتی
دزدی نمی کند
بلکه
دزد مادرزاد است
ذاتش خراب است.

۱۳
بدین طریق
علل عینی (اوبژکتیو) ارتکاب جرم
نادیده گرفته می شود
و
برای ارتکاب جرم
دلیل سوبژکتیو (فردی، شخصی، اخلاقی، مذهبی)
اقامه می شود

۱۴
این نشانه طرز تفکر سوبژکتیویستی اعضای طبقه حاکمه
است
که
ارزش و اعبتار تجربی، علمی و واقعی ندارد.

۱۵
برای اینکه
مجرم مادرزاد
هنوز از مادر نزاده است.
 
انسان
اما
می تواند
دوست انسان باشد
و
باید
دوست انسان
باشد
تا
انسان
باشد.

۱
روزی
هم
بی کمترین تردید
انسان
دوست انسان
خواهد گشت.

۲
چون
روزی
انسان
دوست انسان بوده است.

۳
نافی
دوستی انسان ها
خود
به
نوبه خود
در
پله دیگری از توسعه جامعه بشری
نفی خواهد شد.

۴
قانون دیالک تیک نفی نفی

۵
مثال
هر مادر و پدری
روزی
به
عنوان فرزند
نافی دیالک تیکی مادر و پدر خود
بوده است

۶
همان مادر و پدر کنونی و کودک ماضی
توسط فرزندان خود
نفی دیالک تیکی خواهند گشت.

نفی نفی
 
من اکثر آثار صادق هدایت را خوندم و خودکشی هم نکردم
حریف

۱
به قول خلایق
«نشاشیده، شب دراز است.»

۲
شما
خدا را شکر
که
هنوز خودکشی نکرده اید.

۳
ولی
زمینه خودکشی
در
صورت هضم ایده ئولوژی نیهلیستی هدایت
در
ذهن و ضمیر و روح و روان شما
فراهم آمده است.

۴
نیهلیسم
ایده ئولوژی است.

۵
فوندامنتالیسم شیعی و سنی و یهودی و مسیحی
نیز
حاوی رگه های نیرومندی از نیهلیسم اند.

۶
فاشیسم و نازیسم و میلیتاریسم
هم
حاوی رگه های نیرومندی از نیهلیسم اند.

۷
حتی
ایده ئولوژی اسلامی در صدر اسلام
حاوی رگه های نرومندی از نیهلیسم بوده است.

۸
جریانات فدائی و مجاهد و دیمدام و لیملام و حزب الله و طالبان و داعش و پیشمرگه و غیره
نیز
حاوی رگه های نیرومندی از نیهلیسم اند.

۹
تجلیل طبقه حاکمه از نیچه و کافکا، شوپنهاور و کامو و هدایت و غیره
به دلیل همین نیهلیسم در آثار فلسفی و هنری و ادبی آنها ست.
 
 
ریسمان پاره ای که گره زده شده،
دیگر
ریسمان پاره ای نیست.

۱
ریسمان اصلی آغازین
نیز
در
تحلیل نهایی
نتیجه حاصل از رشته های گره زده شده به همدیگر
بوده است.

۲
یعنی
نتیجه گره زده شدن ریسمان های پاره
به
همدیگر
بوده است.

۳
اگر
همدیگر را ترک هم نمی کردید
همانجا نمی ماندید که بودید.

۴
تحول
امری
جبری
است.

۵
بهتر هم همین است.

۶
ما عاشقیم
به
آنچه
رونده است.
به قول مش نیما من الیوش
 
تعارف توانگر کند فرد را
خبر کن حریف جهانگرد را

۱
جنبش زنان
حتی در مقایس جهان
از
تمایلات آنتی امپریالیستی
تهی است
چه
رسد به طویله جماران
مشد افسانه پیرو ناصران
 
ممنون از هماندیشی.

۱
اصولا و اساسا
باید «من» را و «شاعر» (سوبژکت)
را
رها کرد.

۲
سوبژکت ثانوی است

۳
ما
قبل از پرداختن به شاعر
به
مفاهیم خود شعر
می پردازیم
بعد به شاعر
اشاره می کنیم.

۴
می توان بر سوبژکت
به طور کلی
حتی
چشم پوشی کرد

۵
می توان
بدون نام بردن از شاعر
شعرش را تحلیل کرد.

۶
تعیین کننده
خود شعر
است
و
نه شاعر.

۷
باید حقیقت را در خود موضوع شناخت
یعنی
در
اوبژکت
یعنی
در خود شعر جست و یافت.

۸
بهترین راه برای کشف حقیقت
زیر ذره بین تحلیل نهادن
اجزای اوبژکت شناخت است
مثلا
مفاهیم شعر و اندیشه و نظر
است.

۹
شما
شعر مارکز
را
به طرز ستایش انگیزی تحلیل کرده اید.

۱۰
یعنی
تحلیل رئالیستی و راسیونالیستی
کرده اید
که
حتی احدی لایک نزده.

۱۱
ولی
وقتی نوبت به افراتشه و یا کیانوری و یا طبری می رسد
تحلیل تان
سوبژکتیویستی می شود.

۱۲
در این صورت
دیگر دنبال کشف حقیقت عینی
یعنی
حقیقت مستقل از خود و رفقا
نمی گردید.

۱۳
عیب اصلی روشنفکران ایران
هم
همین است.

۱۴
هر کس از دار و دسته خود
به هر قیمت و به هر ترفند و طریق
دفاع می کند

۱۵
کمتر کسی یافت می شود
که
دنبال حقیقت باشد.

۱۶
به همین دلیل
حقیقت
بی یار و یاور
مانده است.

۱۷
به همین دلیل
هماندیشی
کیمیا و کمیاب شده است.

۱۸
به این وضع فجیع
باید پایان داد.

شبگیر

الف
هر رشته ی پاره را توان بست
اما گرهی اش در میان هست

ب
من رشته ی محبت تو پاره می کنم
شاید گره خورد،
به
تو
نزدیکتر شوم

الف
هر رشته ی پاره را توان بست
اما گرهی اش در میان هست

۱
از
گره گریز و گزیری
میسر نیست.

۲
هر رشته ای
خود
نتیجه انبوهی از گره ها ست

۳
بدون گره
پیوندی و رشته ای وجود ندارد.

ب
من رشته ی محبت تو پاره می کنم
شاید گره خورد
به
تو
نزدیکتر شوم

۱
برشت
همین اندیشه
را
به
چالش کشیده است.

۲
گسست پیوند محبت
تأثیر منفی خود را بر رشته پیوند
باقی می گذارد.

۳
حتی
اگر مجددا
گره خورد،
پیوست پیشین
احیا
نخواهد بود.

۳
برشت همین اندیشه
را
به
شکل دیگری
هم
تبیین داشته است:
دستمال
شسته شده
دیگر
دستمال سابق
نیست.

۴
چون
دستمال سابق
کثیف شده است.

۵
یعنی
اگر هم بشویی،
تحت تأثیر کثافتی که شسته شده
دستمال تمیز سابق نخواهد بود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر