طنزپرداز اسرائیلی مجارستانی الاصل
تلفنهراسی (تلفن فوبی)
برگردان میم حجری
پیشکش به دوست گمگشته ام باقر
تلفنهراسی (تلفن فوبی)
برگردان میم حجری
پیشکش به دوست گمگشته ام باقر
• پس از سی سال خوددولتمندی، به مناسبت فرارسیدن هزاره سوم، ما را هوای تحقق بخشیدن به رؤیای دیرین به سر زده است:
• ارسال دو فضانورد اسرائیلی به کاینات!
• چرا نه؟
• در استراتوسفر (ارتفاع 11 تا 50 کیلومتری در جو زمین) چیزها ظاهرا سنگینی خود را از دست می دهند.
• آن سان که بطری ها و قوطی های کنسرو خالی را هم می توان بی زحمتی پرتاب کرد.
• فکر خارق العاده ای است:
• فقط باید تصورش را به خاطر خود خطور داد که سرهنگ وایتسمن ـ اولین فضانورد ما ـ در زیباترین اونیفرم ثابات، میان ستاره ها معلق می زند، با شلنگ اکسیژن در دهن و با تلفنی در دست، در پیوند با سفینه فضائی ما «گولدا نمره یک»
• و ما در زمین می توانیم به گفت و گوی او با سفینه مادر گوش بدهیم.
• «هلو، هلو!
• اینجا کاپیتان گولدا نمره یک.
• صدای مرا می شنوید؟»
• «اینجا وایتسمن.
• صدای شما را خیلی خوب می شنوم.»
• «چه احساسی دارید؟»
• «احساس خیلی خوبی دارم!»
• «ابزار و آلات کار می کنند؟»
• «خیلی خوب کار می کنند.»
• «درجه حرارت بیرون چند سانتیگراد است؟»
• «لطفا در تلفن از این سؤال ها نکنید!»
• ماجرا دقیقا همین طور پیش خواهد رفت.
• ما به تجربه می دانیم که ماجرا از این قرار خواهد بود.
• طور دیگر نمی تواند هم باشد.
• چرا باید یک فضانورد اسرائیلی از اختلالات روانی جبری آزاد باشد.
• اختلالات روانی جبری ئی که در جمله «لطفا در تلفن از این سؤال ها نکنید!»، خودنمائی می کند.
• هر گفت و گوی تلفنی اسرائیلی ها با یکدیگر دیر یا زود با همین جمله به اتمام می رسد.
• من به واینرب تلفن می زنم.
• راجع به خیلی از چیزها گپ می زنیم و در جریان گفت و گو، درست در لحظه ای که حوصله ام از گفت و گو سر رفته، می گویم:
• «ضمنا وایترب، هزار مارکی که از من قرض کرده ای، کی پس می دهی؟»
• نخست جوابی نمی شنوم و بعد صدای حزین و غیرقابل شنیدن واینرب را می شنوم:
• «لطفا در تلفن از این سؤال ها نکنید!»
• فرض کنیم که من استثنائا با شنیدن این اخطار، عقب نشینی نمی کنم و داد می زنم:
• «چرا نه، واینرب؟
• چرا در تلفن نباید از این سؤال ها بکنم؟
• چرا بویژه در تلفن، نباید از این سؤال ها بکنم؟
• چرا؟»
• «من دلایلی دارم!»، واینرب جواب می دهد.
• «چه دلایلی دارید؟
• به من بگوئید که چه دلایلی دارید؟»
• «در تلفن نمی توان به ذکر دلایل پرداخت!»
• آدم نفله می شود، ذله می شود و به زانو در می آید.
• ولی پشت سر این جمله چه دلیلی نهان شده است؟
• هیستری امنیتی عمومی؟
• وحشت عمیقا ریشه دار یهودی از تحریک کننده های خیالی؟
• کسی خبر ندارد.
• ما فقط می دانیم که وقتی در گفت و گوی تلفنی اسرائیلی ها پای پول، ارقام، اسامی، مالیات، ورق بازی، قواعد گمرکی، سفر به خارج و امثالهم پیش بیاید، طرف مقابل نخست لال می شود و بعد با تکرار جمله «لطفا در تلفن از این سؤال ها نکنید!»، به گفت و گو پایان می دهد.
• شاید دلیل این مصیبت ملی در ماقبل تاریخی ـ توراتی نهفته است، آنجا که صدای خشماگین خدا طنین افکند:
• «از میوه درختی که خوردنش را ممنوع کرده بودم، نخورده ای؟»
• آدم اما در جواب خدا می گوید:
• «لطفا در تلفن از این سؤال ها نکنید!»
شاید همین تلفن از راه دور خدا با آدم سبب همین مصیبت دست و پاگیر بوده است!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر