۱۳۹۹ اسفند ۲۵, دوشنبه

درنگی در اخلاق الاشراف عبید زاکانی (۳۴)

    Bild
  

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
 (۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست

 
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور

 

باب سوم 

در عفت 

 مذهب مختار

۱

در نصل (نص) تنزيل آورده است 
که
«...انما الحيوه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم وتکاثر في الاموال و الاولاد...» 
و 
معني آن چنين فهم فرموده اند 
که 
مقصود از حيات دنيا 
لعب و لهو و زينت و تفاخر و جمع کردن مال و غلبه نسل 
است.

عبید

برای توجیه عفت ستیزی فلاسفه مذهب مختار

آیه ای از قرآن نقل می کند:

حیات عبارت است 

از 

لهو و لعب و تجمل و تفاخر میان اعضای جامعه و تکثیر مال و تعداد اولاد.

البته

منظور کریم 

تحقیر حیات دنیوی به نیت تجلیل حیات اخروی

است.

ترفند عبید،

بریدن آیه ای از سوره ای و مورد سوء تفسیر قرار دادن آن و عملا مورد تحریف قرار دادن آن است.


۲

مي فرمايند 
که
 لهو و لعب بي فسق و آلات مناهي 
امري ممتنع است
و 
جمع کردن مال بي رنجاندن مردم و ظلم و بهتان و زبان در عرض ديگران دراز کردن 
محال.

اما

لهو و لعب و تجمل و تفاخر و تکثیر مال و تعداد اولاد.

بدون ارتکاب فساد و زیر پا نهادن موازیم مدنی و اخلاقی میسر نمی شود.

ثروت اندوزی بدون همنوع ستیزی در فرم های مختلف محال است.

عبید

بدین طریق

دیالک تیک وسیله و آماج

را

به شکل دیالک تیک ظلم و ستم و تهمت و تعدی و تجاوز ـ  ثروت و لذت بسط و تعمیم می دهد.

عبید می توانست از فلاسفه مذهب منسوخ

مثلا

علی امیر المؤمنین

هم

حدیثی نقل کند:

هرگز تجملی ندیدم که بابت تحصیل آن

حقی ضایع نشده باشد.

ثروت و سرمایه

نتیجه استثمار همنوع است و نه مائده ای آسمانی.

۳

پس ناچار هر که عفت ورزد از اين ها محروم باشد
و 
او را از زندگان نتوان شمرد
و 
حيات او عبث باشد

این نتیجه گیری نهایی فلاسفه مذهب مختار است:

عفت

موجب محرومیت از ثروت و لذت و عزت می شود

و

چنین کسی را نمی توان جزو زنده ها تلقی کرد.

حیات چنین کسی هم عبث و بیهوده است.

۴

و 
بدين آيت 
که
 افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الينا لا ترجعون؟ 
ماخوذ بود

عبید از قول فلاسفه مذهب مختار

برای اثبات تجمل و ثروت و لذت پرستی به مثابه معنای زندگی،

باز هم آیه ای از قرآن می آورد و به سلیقه خود تفسیر می کند:

معنی این آیه از قران

این است

که

آیا خیال کردید که ما شما را بیهوده خلق کرده ایم 

و به سوی ما برگردانده نمی شوید؟

 

منظور کریم این است که پاکدامن و با تقوا باشید و نه مفسد فی الارض و بی همه چیز.

عبید اما برای اثبات نیهلیسم اخلاقی لاشخوران مذهب مختار 

آسمان را به ریسمان ربط می دهد.

 

۵

و 
 خود چه کلپتره باشد 
که
 شخص را با ماه پيکري خلوتي دست دهد
و 
از وصال جانفزاي او بهره مند نگردد 
و 
گويد 
که
 «من پاکدامنم»
 تا به داغ حرمان مبتلا گردد

عبید اکنون از انباشت ثروت و تکثیر اولاد و تجمل و تفاخر

به

موضوع محبوب خود

یعنی

شهوت رانی و عیاشی می رسد.

روشنفکریت فئودالی 

به

ویژه شعرای قرون وسطایی

جماعتی کثیف و تهوع آور است.

۶

و
 شايد بود که او را مده العمر چنان فرصتي دست ندهد، 
از غصه ميرد و گويد
«اضاعه الفرصه غصه» 
آنکس را 
که 
وقت ياو را عفيف و پاکدامن و خويشتن دار گفتندي، 
اکنون کون خر و مندبور و دمسرد مي خوانند.

عبید 

 پرهیز از شهوت رانی

به

بهانه پاکدامنی

را

موجب پشیمانی مادام العمر و خریت او می داند.

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر