احسان طبری
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
سَزا گفتند و این گفتار را ارزندگی باشد
«جُنون قهرمانان، عین عقل زندگی باشد»
معنی تحت اللفظی:
سخن زیر ارزنده و سزاوار است:
«جنون قهرمان مساوی با عقل زندگی است.»
طبری
در این بیت شعر
تعریف سوبژکتیویستی از جنون
جنون قهرمانان
بر خلاف جنون افراد عادی
عقل زندگی
است.
معلوم نیست که این ضرب المثل از کجا ست.
در
رمان زوربای یونانی
نیز
شعاری از زبان زوربا
طنین می افکند:
برای گسستن زنجیرها
باید دیوانه بود.
اینکه خردمندان خلق در لحظات تاریخی معینی باید خطر کنند
و
هراسی از مرگ نداشته باشند،
ربطی به جنون و اگونیهلیسم (خریت و خردستیزی و خود ستیزی) ندارد.
بدین طریق
اولا
عینیت جنون
نادیده گرفته می شود.
ثانیا
قهرمانی دیوانه
به
رسمیت شناخته می شود.
ثالثا
نسبیتی وارد عقل اندیشنده می شود.
وقتی از بینش استالینیستی مسلط در حزب توده سخن می رود،
منظور همین است.
۲
شما
ای خودپسندانی که مَرخود را پرستارید
سزیدن نام انسان را نه کاری خُرد پندارید
معنی تحت اللفظی:
خودپرستی یعنی خودپرستاری.
سزاوار داشتن نام انسان کار ساده ای نیست.
بینش مورالیستی (اخلاق گرایی) طبری
در این بیت شعر او،
آشکار می گردد.
طبری
از
مفاهیم فلسفی
(اگوئیسم، انسان)
تعریف مورالیستی
عرضه می دارد
و
نه
تعریف علمی، عینی، فلسفی.
اگوئیسم
(خودپرستی، غریزه حفظ نفس)
یکی از مشخصات ذاتی هر موجود زنده است
و
یکی از سجایای اخلاقی بورژوایی انقلابی آغازین
است.
تار و پود ادبیات فئودالی ـ مذهبی
به
تقبیح و تحقیر اگوئیسم بورژوایی
سرشته است.
مراجعه کنید
به
تحلیل اشعار و آثار سعدی.
همین تحقیر اگوئیسم
در
ایده ئولوژی امپریالیسم (بورژوازی واپسین و معاصر)، فاشیسم و فوندامنتالیسم
رادیکالیزه می شود
و
با
اگونیهلیسم
(کیش شهادت، جنگ، جنایت)
جایگزین می گردد.
خودپرستی
اکنون
یکی از سجایای اخلاقی پرولتری است.
جامعه
فقط
در
دیالک تیک فرد و جامعه
وجود دارد
و
جامعه پرستی
(سوسیالیسم، کمونیسم)
فقط
در
دیالک تیک خودپرستی و جامعه پرستی.
دیله مای استالینیسم
ضمنا
همین جا ست:
در استالینیسم همانطور که قبلا ذکرش رفت،
شخصیت و فردیت اعضای جامعه
نفی و انکار می شود.
ضمنا
کیش شخصیت
ترویج و تبلیغ می شود.
در فاشیسم و فوندامنتالیسم نیز به همین سان.
حزب اللهی ها
خود
را
سگ سیدعلی
قلمداد می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر