کاریکَلِماتور
(مرکب از کاریکاتور + کلمات)
نامی است
که
پرویز شاپور
بر نوشتههای خود داده است.
مأخذ:
سایت انترنتی دیده ور
درنگی
از
ربابه نون
۱۷
آتش تا خاکستر نشود،
آتشبس اعلام نمیکند.
این کاریکلماتور شاپور
به
شرطی معنی کسب می کند
که
آتش
به
معنی فرمان نظامی «آتش»
باشد
و
یا
سوبژکتیویزه شود.
(فاعلیت، آدمیت کسب کند)
و
کاریکلماتور شاپور
به
صور زیر گردد:
۱
فرمان «آتش» با تبدیل آتش به خاکستر،
به
«آتشبس»
استحاله می یابد.
۲
آتش تا خاکستر نشود،
آتشبس اعلام نمیکند.
آتش پس از خاکسر شدن
در زیر خاکستر ادامه حیات می دهد تا تحت شرایط معینی زبانه کشد.
۱۸
اردشیر دراز دست،
دولا نشده بند کفشش را میبندد.
این کاریکلماتور شاپور
منطقی است:
دستان دراز اردشیر
او
را
از خم شدن برای رسیدن دست به بند کفش و بستن آن
بی نیاز می سازد.
۱۹
عاشق ماهی ئی هستم
که در هوای بارانی
برای دیدن رنگینکمان
سرش را از آب بیرون میآورد.
این کاریکلماتور شاپور
تا حدی منطقی است:
ماهی
در این صورت
اکسیژن حیاتی لازم را نه از آب دریا، بلکه از آب باران می گیرد.
البته اگر بتواند بگیرد.
۲۰
تا پای راستم با مرخصی پای چپم موافقت نکند،
لیلی نمیکنم.
این کاریکلماتور شاپور
بدان معنی است که ایستادن او بر روی یک پا،
با
مرخصیت و معطلیت پای دیگرش
توأم است.
زیبا ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر