۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه

در اردوی «بیگ سِر»

روبینسون جفرز (1887 ـ 1962)
Robinson Jeffers
شاعر عرفانی و طبیعت گرای کالیفرنیا که با زنش ئونا در بیگ سر زندگی می کرد و مانند سهراب سپهری در شعرهایش عشق با طبیعت را با وحدت وجود درهم می آمیخت.

• باید ذهن مان را از خودمرکزی رها کنیم
• باید دید مان را از انسان مرکزی پاک کنیم

• تا اعتماد به دست آوریم

• چونان سنگ و دریا که ما را از آن ساخته اند!

از "نقطه ی کارمل" سروده ی رابینسون جفرز

Big Sur منطقه ی زیبایی است در کالیفرنیای مرکزی، نزدیک به اقیانوس آرام با چندین پارک جنگلی.
مجید نفیسی
29 ماه مه 2001

1

• سگ در کنار آتش است
• و چوبدستی در سایه ها.

• چشم ها پر دود اند
• لب ها پر سخن
• و اشباح، سرگردان.

• فردا به جنگل می رویم
• برای دیدن آبشار

• و من چوبدستی ام را
• با خود خواهم آورد.
2

• چوبدستی مرا نسوزانید!
• جنگل پر از هیمه است.

• من هم آتش را دوست دارم
• با خنده ی جرقه ها
• و رقص پری هاش

• چوبدستی من کجاست؟

• می روم که هیزم بیاورم.
3

• چادرخواب من کوچک است
• چکمه هایم را بیرون می گذارم

• صبح که آنها را به پا می کنم
• جوراب هایم خیس می شوند

• به سراپرده ی همسایه نگاه می کنم
• و سگی که از پسِ درِ توری
• به من پوزخند می زند.
4

• می خواهم دست هایم را بشویم
• و گوشت ها را سیخ کنم
• صابون کجاست؟

• شیر آب، حرف می زند
• با گودال آب زیر پایش

• و جاصابونی ی بی سرنشینی که روی آب
• همچنان تاب می خورد
5

• تخم مرغ ها را برده اند
• پوسته های شان هنوز
• روی علف ها پیدا ست

• باورکن راکون ها دزد نیستند
• دارند صبحانه را آماده می کنند

• تا ما بربری ها را گرم کنیم
• آنها با تابه های پر برمی گردند.
6

• چند بار بر گرد تو نشسته اند
• و از زندگی خود سخن گفته اند؟

• آتشدان سنگی، رازدار است
• و در دل خاکستری اش
• برای همه جایی هست
7

• "خوشا ستم کِشان
• که وارث زمین خواهند شد"
• (از انجیل متی 5:5)

• یک روز در این کوره ی متروک
• درخت ها را می سوزاندند

• و اینک از درون دودکش آن
• پرچم سبز شاخه ای تاب می خورد.
8

• خرسنگ پیر در کنار دریا
• به نماز ایستاده است
• با دستاری بزرگ و قامتی خمیده

• و پرندگان دریایی بر فراز آن
• تکبیر می گویند.
9

• همچادر من عادتی غریب دارد
• هنگام خواب، "پول پول" می کند

• و هنگام سرشکن کردن پول
• پیدایش نیست.
10

• ذخیره ی شراب ته کشیده
• و میخانه ی "ئونا" بسته است

• "با نیم بطری تکیلا چطورید؟"

• همسایگان ما چه بخشنده اند!
• امشب در کنار آتش

• از شعرهای "جفرز" می خوانیم
• آیا آنها هم از "سپهری" خواهند خواند؟

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر