۱۴۰۳ اسفند ۱۵, چهارشنبه

درنگی در کالبد شکافی "پرویز ثابتی" به قلم رضا علوی (۷)

   

درنگی 

از

میم حجری

 

رضا علوی


مردان شماره دو 

همچون مقرازی (مقراضی؟) می مانند که گوشت تن را زنده زنده می درند.
 
آنان 

دروغ را از "گوبلز" 

خیانت را از "آیشمن"

 و 

جنایت را از "چنگیز"

 آموخته اند.
 
حتی سواد فارسی  رضا علوی تق و لق است:
جمله «مردان شماره دو همچون مقراضی می مانند»، به لحاظ گرامری (دستور زبان فارسی) و جمله بندی ادبی ـ انشایی غلط است.
ویرایش:
مردان شماره دو 
 همجون مقراضی اند
و
یا
مردان شماره دو 
 به مقراضی می مانند 
 
آنان 

دروغ را از "گوبلز" 

 آموخته اند.

مشخصه اول مردان شماره دو از دید رضا علوی
 فراگیری دروغگویی از گوبلز است.
 
اولا 
مشخصه اصلی گوبلز راستگویی بود و نه دروغگویی.
گوبلز رسما و علنا اعلام می کرد که فردا فرانسه را اشغال خواهد کرد و سران فرانسه خیال می کردند که دروغ می گوید 
و
 از فرط خوشخیالی، 
خیال شان راحت می شد و وقتی از خواب پا می شدند، به صحت حرف گوبلز ایمان می آوردند.
 
ثانثا
پرویز ثابتی
اصلا
دروغ نمی گفت:
مهمترین جمله ای که ما از ثابتی به یاد داریم:
«ساواک چشم و گوش شاه است.»
 
مگر این حرف او دروغ بوده است؟
 
ثالثا
دروغ که حتما نباید مذموم و منفی و مضر باشد.
۹۹ در صد حرف های روزمره خلایق به ویژه در کشور رضا علوی
دروغ است.
پیش شرط راستگویی، نوشتن پیشاپیش وصیتنامه خویش است.
 
رابعا
 ضد حقیقت که دروغ نیست.
حتی سعدی می دانست که «دروغ مصلحت آمیز، به از راست فتنه انگیز» است.

آنان 

خیانت را از "آیشمن"

 آموخته اند.

اولا
آیشمن که مظهر خیانت نبوده است تا سرمشق مردان شماره ۲ باشد.
آیشمن
حتی به قول خود رضا علوی تا اخرین دم حیات به خرافه برتری نژادی کذایی آلمانی ها بر یهودیان وفادار مانده بود.
 
ثانیا
خیانت در دیالک تیک خدمت و خیانت وجود دارد که از دیالک تیک های اساسی جامعه برده داری و فئودالی است.
خیانت به ارباب برده دار و فئودال  که بدتر از خدمت به آندو نیست.
خیانت چه بسا فخرانگیز است.
 

آنان

جنایت را از "چنگیز"

 آموخته اند.
 
تعریف مفهوم حقوقی جنایت چیست و منظور رضا علوی از جنایت چیست؟
 
اولا
جنایت به عمل ضد قانونی اطلاق می شود.
سازمان های امنیت 
نه سازمان های قانون شکن، بلکه سازمان های پاسدار قانون جامعه مربوطه اند.
 

یاسا  
کتاب قانونی است که بر اساس حقوق عرفی مغول و فرمان‌های چنگیز خان تنظیم شده‌است.
 
 
ثانیا
چنگیزخان مغول نه قانون شکن بلکه تجاوزگر و چپاولگر و  خونریز بود.
چنگیزخان
پیرو قوانین جامعه خود بود.
یاسای چنگیزخان مگر به معنی مجموعه قوانین مغول نبوده است؟ 
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر