شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت نوزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۱ ـ ۷۲)
۱
چو آمد بر مردم کاروان
شنیدم که می گفت با ساروان:
ندانی، که چون راه بردم به دوست
هر آن کس که پیش آمد ام، گفتم:
«او ست.»
معنی تحت اللفظی:
پدر گمکرده پسر
وقتی به نزد همسفران خود برگشت، به ساربان گفت:
در جستجوی پسرم، هر کسی را که دیدم، خیال کردم خود او ست.
سعدی
در بیت دوم این شعر،
دیالک تیک بیگانه و آشنا
را
به شکل دیالک تیک هرکس و دوست بسط و تعمیم می دهد و در معراج عرفانی خویش، در عالم خیال، دو قطب دیالک تیکی متضاد را در هم ذوب می کند،
برای دیالک تیک عینی هستی فاتحه ای بلند می خواند، که ضمنا فاتحه ای بر بیگانه و آشنا ست.
زهر و تریاک عرفان
در همین خصومت آشتی ناپذیر با دیالک تیک و خرد است.
کسی که دیالک تیک عینی هستی را انکار و تخریب کند، یا احمق است و یا تبهکار و عوامفریب.
سعدی در این بیت شعر،
ضمنا روانشناسی انسانی خود را با تمام عظمت شگفت انگیزش نمایان می سازد.
انسان اگر قادر به تحقق واقعی و حقیقی آرزوی خود نباشد،
به تحقق خیالی و مجازی آن توسل می جوید.
ارگانیسم انسانی در طول تکامل میلیونها ساله خود، برای حفظ خود از گزند حوادث،
مکانیسم های مادی و فکری خارق العاده ای را توسعه داده است.
وقتی انسان در جهنم جامعه طبقاتی با درد بزرگی روبرو می شود،
کارخانه شیمیائی ارگانیسم بلافاصله به کار می افتد و برای تسکین خود تریاک در خور تولید می کند
(هر سیستم مولتی فونکسیونال دیگر، از نبات تا جانور، نیز به همین سان).
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر