۱۳۹۴ فروردین ۳, دوشنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۳۹)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
دور ليلاج بهار است.
(دنیای سخن ۶۳، بهمن و اسفند ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

محمد زهری
در شعر به روزگار دراز بالا آمده‌ ا‌م.
جهش در ذات من نیست.
در زندگی‌ هم همین طورم.

نه.
از این خبرها نیست.

«بالا آمدن ها» و پایین رفتن ها (صعود ها و سقوط ها) نه خطی اند و نه پیوسته.

هر صعود و سقوطی ـ چه مادی و چه فکری و یا روحی و روانی و هنری و حرفه ای ـ دیالک تیکی است:

در این مورد مشخص اولا دیالک تیکی از بالا آمدن کمی و کیفی است.

مراجعه کنید به حد، دیالک تیک کمیت و کیفیت، دیالک تیک پیوست و گسست، قانون دیالک تیکی تغییرات کمی و کیفی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۱

تغییرات به اصطلاح «به روزگار» تغییرات کمی اند که بطور تدریجی، بی سر و صدا، در طول مدت زمان معینی صورت می گیرند.
تغییرات کمی اما هرگز تا بی نهایت ادامه نمی یابند.
حتی تغییرات کمی جمادات و مایعات و گازها خطی، پیوسته و لایتناهی نیستند.

۲

اگر صخره ای تحت فشار قرار گیرد، پس از رسیدن درجه فشار به حد عینی معین، ساختار مولکولی صخره منفجر می شود.
صخره می تواند تکه تکه شود.
سنگریزه ها نتیجه همین انفجار سنگ های بزرگ اند.

۳

سنگریزه تحت فشار بالاتر می تواند آرد و یا پودر شود.
امروزه از پودر و آرد صخره ها وسایل متنوع از چاقو تا قمه و قداره و وسایل آشپزخانه و جنگی و فنی و غیره تولید می کنند.

۴

اگر فشار بر پودر و آرد صخره بالاتر رود، پس از رسیدن فشار به حد عینی معین،  تحول کیفی می یابد و کیفیت مایع کسب می کند.

۵

اگر مایع تحت فشار قرار گیرد و یا حرارت داده شود (فشار و دما در رابطه با هم قرار دارند)، پس از رسیدن فشار و یا درجه حرارت به حد عینی معین، گاز واره (بخار واره)
 می شود.
۶

اگر گاز صخره تحت فشار قرار گیرد و یا حرارت داده شود، پس از رسیدن به حد عینی معین، اتمیزه می شود.

«بالا آمدن» خطی و پیوسته «به روزگار» وجود ندارد.
نمی تواند هم وجود داشته باشد.
محمد زهری از علم الاشیاء خبر ندارد.

۷

در شعر به روزگار دراز بالا آمده‌ ا‌م.
جهش در ذات من نیست.
در زندگی‌ هم همین طورم.


هر صعود و سقوطی ثانیا دیالک تیکی از پیوست و گسست است.
آدم که سهل است، حتی صخره از این قانون طبیعی و عینی مستثنی نیست.
حد عینی نقطه عطفی است که پس از رسیدن تغییر بدان نقطه، تحول کیفی صورت می گیرد:

 مثال

 حد عینی معین آب صفر درجه سانتیگراد در فشار جو است:
آب را اگر در فشار جو سرد کنیم، پس از رسیدن به صفر درجه سانتیگراد، بطور جهشی و ناگهانی یخ می زند.
یعنی کیفیت مایع واره خود را از دست می دهد و کیفیت جامد کسب می کند.

مثال دیگر

حد عینی دیگر آب، صد درجه سانتیگراد در فشار جو است.
اگر آب را در فشار جو حرارت دهیم، پس از رسیدن به ۱۰۰ درجه سانتیگراد دیگر به ۱۱۰ درجه نمی رسد، بلکه بطور جهشی و ناگهانی تبخیر می شود.
فرم گاز به خود می گیرد.
بخار می شود.

۸
در شعر به روزگار دراز بالا آمده‌ ا‌م.
جهش در ذات من نیست.
در زندگی‌ هم همین طورم.

اگر توسعه هنری محمد زهری، خطی می ماند، تحول کیفی او  امکان ناپذیر می گشت.
یعنی درجا می زد.
فرق شعرا و فضلا و اشیاء در حد عینی شان است.
محمد زهری در  مدتی کوتاه تحول کیفی چشمگیری یافته است.
علیرغم تحمل  آسیب های روحی و روانی و زیستی مردافکن.
شاید هم به دلیل تحمل این نامردمی ها.


۹
در شعر به روزگار دراز بالا آمده‌ ا‌م.
جهش در ذات من نیست.
در زندگی‌ هم همین طورم.

جهش در ذات کسی و یا چیزی نیست.
جهش یکی از فرم های تغییر چیزها ست.
جهش فرم تغییر کیفی است.
جهش حلقه واسط تغییرات کمی با تغییرات کیفی است.
بدون جهش گذار از مایع به یخ و یا برعکس صورت نمی گیرد.
آب  پس از رسیدن به در صد درجه سانتگراد در فشار جو، چاره ای جز  جهش به کیفیت دیگر یعنی بخار ندارد.

۱۰

اگر اشعار محمد زهری با تاریخ سرایش شان در دسترس باشند، می توان جهش های هنری و فکری و ایده ئولوژیکی او را کشف کرد و نمودار ساخت.
کسی ـ چه در زندگی مادی و چه در زندگی هنری و فکری و حرفه ای اش ـ عاری از تحولات کیفی نیست.
در بدترین حالت، خود مرگ جهشی از ساختار بافتی ـ اندامی و یا ارگانیکی متعالی به ساختار مولکولی نازلتر است.

جهش حتما نباید بالنده باشد.
سقوط به قهقرا هم نوعی جهش است.
جلادهای شکنجه گاه ها نیز پس از سپری کردن تغییرات کمی به جهشی تحول کیفی منفی می یابند و به سادیستی تمام عیار بدل می شوند.
 
شکنجه گران ساواک از کشیدن ناخن انگشتان دست زنان خود نیز ابائی نداشته اند.
آنها نیز تحول کیفی منفی خود را به جهشی کسب کرده بودند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر