۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

سیری در جهان بینی عبید زاکانی (27)

خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(701 ـ     772 هجری قمری) 
رساله دلگشا
همه را بپوش

سلطان محمود در زمستان سخت، به طلحك گفت كه با اين جامه يك لا در اين سرما چه مي‌كني كه من با اين همه جامه مي‌لرزم.
گفت:
«اي پادشاه، تو نيز مانند من كن تا نلرزي. »
گفت:
« مگر تو چه كرده‌اي؟»
گفت:
« هرچه جامه داشتم همه را در بر كرده‌ام.»
پایان
عنوان طنز 
همه را بپوش

·        در عنوان این طنز عبید، محتوای معنوی آن تقطیر یافته است.
·        تعیین عنوان یکی از هنرهای بزرگ عبید است.
·        عبید با مهارت خارق العاده ای، محتوای معنوی طنز خود را در قالب عنوان آن می ریزد.

·        این بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟

·        این بدان معنی است که عبید دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک عنوان و حکایت بسط و تعمیم می دهد.
·        آن سان که فرم (عنوان) تجلی گاه فشرده محتوای حکایت عبید می گردد.

 عبید
سلطان محمود در زمستان سخت، به طلحك گفت كه با اين جامه يك لا در اين سرما چه مي‌ كني كه من با اين همه جامه مي ‌لرزم.

·        طلحک به احتمال قوی بذله گوی دربار سلطان محمود بوده است.

·        عبید با این حکم خویش از کدامین حقیقت امر غیر عادی پرده برمی دارد؟

1

·        برای درک این مسئله باید به دیالک تیکی بیاندیشیم که این حکم بر بنیان آن استوار شده است.

·        اما چگونه می توان به کشف این دیالک تیک نایل آمد:

2

·        برای این کار باید به مفاهیم اساسی این حکم نظری بیاندازیم.

·        سلطان محمود و طلحک دو شخصیت اصلی متشکله این حکم اند:
·        سلطان محمود می پرسد و طلحک پاسخ می دهد.

·        بنابرین می توان گفت که در این حکم دیالک تیک داد و ستد به شکل دیالک تیک پرسش و پاسخ بسط و تعمیم می یابد.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که در این پرسش و پاسخ  چه چیز غیرعادی نهان شده است؟

3

·        غیرعادی بودن این پرسش و پاسخ این است که سلطان با طرح سؤال عملا به نادانی و ناتوانی خویش و به دانائی و توانائی طلحک اعتراف می کند.
·        این بدان معنی است که دیالک تیک حاکم و محکوم و یا دیالک تیک سلطان و طلحک وارونه می شود.

4

سلطان محمود در زمستان سخت، به طلحك گفت كه با اين جامه يك لا در اين سرما چه مي‌ كني كه من با اين همه جامه مي ‌لرزم.

·        عبید اما در عین حال از تفاوت طبقاتی مهیب در این حکم پرده برمی دارد:
·        حتی کارمند دربار قادر به داشتن لباس مناسب در سرمای زمستان نیست، چه برسد به توده های مولد و زحمتکش.

·        علت این امر را باید در سطح نازل توسعه نیروهای مولده دانست.
·        محمد رضا احتمالا امکانات مادی و مالی خود را با شاه انگلستان و غیره مقایسه می کرد و می گفت:
·        «چه کنم، که من شاه کشوری فقیری ام.»

·        او به احتمال قوی از نقش سطح توسعه نیروهای مولده خبر نداشت.
·        مسئله اصلی اما در این طنز عبید چیز دیگری است.

·        کدام چیز دیگر؟
4

·        مسئله اصلی وارونگی اوضاع است:
·        سلطان با لباس مناسب، از سرما می لرزد و طلحک یک لاقبا عین خیالش نیست.

·        این اما به چه معنی است؟


·        این بدان معنی است که ارگانیسم (اندام) انسان ها بطور خودپو، یعنی بسان موجود ذیشعوری خود را با شرایط محیط زیست تطبیق می دهد.
·        یعنی متناسب با تغییرات محیط زیست به حفاظت درخور و حساب شده از سلامت خود مبادرت می ورزد.
·        سیر و سرگذشت تکامل و توسعه موجودات نیز بر همین قانونمندی طبیعی عینی دلالت دارد:
·        جانوران بسته به شرایط محیط زیست به ساز و برگ درخور مجهز گشته اند.

5

·        این اما از سوی دیگر حاکی از آن است که طلحک از اندام ورزیده تر و مقاوم تری برخوردار است.

·        وارونگی دیگر این طنز عبید همین جا ست:
·        اعضای طبقه حاکمه علیرغم بهره مندی از رفاه و امکانات مادی و معنوی، بلحاظ جسمی و روحی ضعیف تر از افرادی از توده های مولد و زحمتکش اند.

عبید
گفت:
«اي پادشاه، تو نيز مانند من كن تا نلرزي. »

·        حالا معلوم می شود که منظور سلطان محمود چیز بکلی دیگری بوده است:
·        او در پی کسب دانش تجربی و عقلی از طلحک نبوده، بلکه قصد تبیین حیرت خویش را داشته است:
·        حیرت از اینکه طلحک با جامه یک لا از سرما نمی لرزد، ولی خود او با جامعه ضخیم از سرما کلافه است.
·        همین وارونگی موجب حیرت سلطان شده است.

·        طلحک منظور او در می یابد و راه حل طنزآمیزی عرضه می کند:
·        او شیوه زندگی خود را به مثابه الگو و سرمشق به طبقه حاکمه پیشنهاد می کند و ضمنا از ستمی که بر او و امثالهم می رود، پرده برمی دارد.

عبید 
گفت: 
« مگر تو چه كرده‌اي؟» 
گفت:
« هرچه جامه داشتم همه را در بر كرده ‌ام.»

·        همین جمله واپسین طلحک حاوی دو نکته اساسی است:

1
·        اولا حاوی انتقاد اجتماعی ژرفی است:
·        انتقاد از اینکه حتی در زمینه نیازمندی های اولیه از قبیل پوشاک، نابرابری مهیبی در جامعه حاکم است.
·        سلطان بیش از نیاز خود پوشاک در اختیار دارد و توده یک لاقبا و چه بسا ژنده پوش مانده است.

2
·        ثانیا این حکم حاوی طنز تلخی است:
·        سلطان حداکثر ممکنه لباس را پوشیده و علیرغم آن از سرما می لرزد.
·        این بدان معنی است که تراکم ناعادلانه ثروت در قطبی حتی به درد خود آن قطب نمی خورد، اگرچه ذلت توده ای را شدت و ژرفا می بخشد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر