۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (48)

سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)

 تفنگ من

 چه دیر به دست آمدی، ای واژه آتش زا
ای تفنگ پرغوغا

با دوست سلامی
با دشمن
پایان کلامی

چون دشمنم از هزار سو راه ببست
ای شعله دلپذیر
ناگزیر
با دست نیاز آلوده، بردم به تو دست

تا کن با من
مدارا کن با من
ای چوب  تراش رنج با تن برده
ای آهن  سخت صیقل خورده

ای یک شبه مهمان و صد ساله رفیق
با من باش
در سینه تنگ من
در کنار من بمان و ایمن باش!

هر کس را
ناکس را که جستجو داری
هر میوه دل که آرزو داری

هر خواهش و هر نوازشت با من
ای تفنگ دلبندم
تیر ترکشت با من

کوچک بودم
تنها بودم و تک بودم
اندک

تا به یمن آوایی
برخاستن دستی
پیش آمدن پایی

ده گشتم و صد هزار و میلیونم
صف را، صف را بنگر
از شماره بیرونم

یک عمر به ناروایی آن نامرد
دیدی چه به روزگارمان آورد؟

اینک تو بگو، هر آنچه باید گفت
اینک تو بکن، هر آنچه باید کرد!

بشکف، بشکف ای دهان آتش خو
کز دست نمی دهم تو را آسان

شو، آزادی به خانه ام آور!
رو، داد مرا ز ناکسان بستان!
پایان

تحلیلی از شین میم شین

ناهید ناهیدی
وقتی از نظر مبارزه، راه های متعدد مسا لمت امیز یا بعبارتی دیالکتیک مبارزاتی راه بجایی نبرده، منطق از لوله اتشزای تفنگ برای احقاق حق بکار گرفته می شود.
وقتی آتش پیروز شود، دور تسلسل خشونت آغاز می شود واین منظور آزادی بخشی نیست.
دیکتاتوری می آورد.
پس باید دیالکتیک مبارزه را اموخت
سلاحت را زمین بگذار
من ازتفنگت بیزارم که بد اهنگ است.
·        تصمیم مان بر آن بود که کامنت ناهید را مورد تأمل قرار دهیم، ایده های درست در کامنت ایشان  را بپذیریم و ابهامات موجود در آن را حتی الامکان روشن سازیم.
·        تحت تأثیر کامنت ایشان نظری بر شعر سردارمان افکندیم و ترجیح دادیم که قبل از بررسی نظرات ناهید به بررسی خود شعر بپردازیم.
·        شاید در روند تحلیل شعر، مسائل مطروحه از سوی ناهید نیز بطور اوتوماتیک طرح و حل شوند.  

تفنگ من
·        این عنوان شعر شاعر توده ها ست!
·        ما نمی دانیم که شاعر، این شعر را در چه شرایطی سروده است.
·        وقوف به این مسئله اصولا فاقد اهمیت تعیین کننده ای است.
·        شعر و هر اثر هنری در هر صورت بی اعتنا به شرایط سرایش و تولید آن، عمری دراز می کند و عملا زندگی خاص خود را حتی هزاران سال پس از مرگ شاعر پیش می گیرد و بر خواننده و شنونده از نسل های مختلف تأثیر مثبت و یا منفی، سازنده و یا مخرب می گذارد.
·        از این رو، بهتر آن است که شعر بطور اوبژکتیف (عینی) تحلیل شود و جنبه های سوبژکتیف فقط در صورت نیاز مطرح گردد.
سیاوش
چه دیر به دست آمدی، ای واژه آتش زا
ای تفنگ پرغوغا
·        از همین اولین بند شعر معلوم می شود که مخاطب شاعر  تفنگ است.
·        تفنگ در این شعر انسان واره می شود تا شاعر پارتیزان به درد دل با آن بپردازد.
·        سیاوش در این بند شعر، تفنگ را به واژه ای آتشزا تشبیه می کند.
·        ضمنا از غرش آن پرده برمی دارد.         
·        رئالیسم شاید همین باشد:
·        تفنگ در واقع هم همین دو خاصیت برجسته را دارد:
·        جرقه آتشین در اثر شعله ور گشتن باروت و غرش را!
·        شاید بتوان بوی باروت را هم بدان اضافه کرد.
سیاوش
با دوست سلامی
با دشمن
پایان کلامی

·        تفنگ به مثابه واژه آتشزای واحد ـ بزعم شاعر ـ نه بطور اوبژکتیف (عینی)، بلکه بطور سوبژکتیف استنباط می شود:  

الف

·        دوست این واژه آتشزا را به عنوان سلام معنی می کند

ب

·         دشمن این واژه آتشزا را به عنوان پایان کلام و آغاز ستیز استنباط می کند.

·        اما منظور سیاوش از حکم «چه دیر به دست آمده ای؟»  چیست؟

1

·        به احتمال قوی، منظور شاعر این است که این واژه آتشزا می بایستی از خیلی وقت ها پیش بر زبان رانده شود.
·        تفنگ پرغوغا می بایستی خیلی وقت ها پیش بدست گرفته شود.

2

·        شاید منظور شاعر این باشد که مبارزه طبقاتی به علل اوبژکتیف و سوبژکتیف به تأخیر افتاده است.

3

·        شاید منظور او این باشد که بحث و گفت و گو با دشمن پتیاره بیهوده بوده است، نوعی اتلاف وقت بوده است.
·        از این رو، واژه آتشزا می بایستی خیلی وقت ها پیش بر زبان رانده شود.

4

·        اگر منظور شاعر همین باشد، می توان گفت که به سیاست حزب و جنبش در سال های 1330 ـ 1332 برخوردی انتقادی دارد.
·        بنظر شاعر، توده می بایستی مسلح شود تا بتواند از دستاوردهای جنبش پاسداری کند و اینهمه ذلت در اینهمه مدت تحمل نکند.
·        اگر خلق در سال های 30 ـ 32 مسلح می گشت، کودتای امپریالیستی نمی توانست به این سادگی ها پیروز شود و اینهمه خون گرانبها به هدر رود.
·        فرصت های تاریخی گاهی بندرت بدست می آیند.
·        از آنها باید استفاده بموقع و درخور کرد.

سیاوش

 چون دشمنم از هزار سو راه ببست
ای شعله دلپذیر
ناگزیر
با دست نیاز آلوده، بردم به تو دست

·        کلام شاعر، اکنون صراحت بیشتری کسب می کند:
·        دلیل اینکه شاعر به واژه آتشزا دست برده، این است که دشمن همه راه ها را به روی خلق بسته است.
·        این بدان معنی است که ستیز مسلحانه با دشمن، به توده تحمیل شده است.
·        حالا بهتر می توان منظور شاعر را از «دیر بدست آمدن تفنگ» دریافت:
·        توده، بیهوده مسلح نگشته است.
·        بزعم شاعر ماهیت دشمن پیشاپیش معلوم بوده و لذا امکان تسخیر قدرت از طرق مسالمت آمیز اندک.
·        وقت گرانبها بیهوده تلف شده است.

سیاوش
تا کن با من
مدارا کن با من
ای چوب  تراش رنج با تن برده
ای آهن  سخت صیقل خورده

·        سیاوش اکنون به توصیف سیر و سرگذشت تفنگ می پردازد:
·        تفنگ بزعم شاعر متشکل است از چوب و آهن.
·        چوبی که تراش  رنج خورده است و آهن سختی که صیقل.
·        شاعر توده های مولد و زحمتکش، بطور غریزی   به روند تولید تفنگ از چوب و آهن اشاره می کند.
·        تفنگ محصول کار توده های مولد و زحمتکش است و طبیعتا می بایستی از دیرباز در دست و در دسترس توده باشد.
·        شاید دلیل دیر بدست آمدن تفنگ همین هم باشد.
·        محصول کار سلب مالکیت شده توده ها اکنون ـ هر چند دیر ـ دوباره از سوی توده ها تصاحب شده است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر