فلسفه مَشّاء یا مکتب مشاء
مکتبی از فلسفه است که از آموزههای ارسطو الهام میگیرد.
ویکی پیدیا
درنگی
از
شین میم شین
تام و ناقص
در
تقسیم دیگری
معلول را مقسم قرار دادهاند و آن را به تام ، در برابر مبدَع، و ناقص مکتفی و ناقص غیرمکتفی، در برابر محدَث و مکوَّن تقسیم کردهاند.
از اقسام ایجاد معلول به صورتهای «شیء لامن شیء» (از لیس به ایس)، «شیء من لاشیء»، و سرانجام «شیء من شیء» (ماده) نیز تعبیر شده است
به سخنی دیگر، صدور معلول اگر تنها از جهت فاعلیت فاعل و بدون مشارکتِ قابل باشد،
ابداع است و اگر با مشارکتِ قابل باشد، تکوین
این ادعا را نخست تجزیه و سپس تحلیل می کنیم:
۱
تام و ناقص
دوئالیسم و یا دیالک تیک تام و ناقص،
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک تمام و ناتمام است.
تمام و ناتمام
اما
نسبی اند و نه مطلق.
اگر تیز بنگریم، نه چیزی ناتمام مطلق است و نه چیزی تمام مطلق.
برای درک و توضیح این دیالک تیک باید دیالک تیک جزء و کل را در نظر داشت.
جزء
جزو چیزهای ناتمام است.
اتمام هر جزئی
فقط به شرط ترکیب با اجزاء دیگر و تشکیل کل میسر و ممکن می گردد.
نکته باریکتر از مو اینجا ست که جزء به تنهایی وجود ندارد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
جزء
فقط و فقط
در دیالک تیک جزء و کل وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد.
هر جزئی مجزا از کل مربوطه،
کلی تلقی می شود که خود از اجزاء بیشماری تشکیل یافته است.
مثال:
درخت
در
دیالک تیک درخت و جنگل
جزئی از کلی است.
اگر درخت از جنگل مجزا شود،
فی الفور
به کلی استحاله می یابد که از اجزاء بیشمار تشکیل یافته است.
مثلا
از ریشه و تنه و شاخه و ساقه و برگ و بار تشکیل یافته است.
به همین دلیل
با مفاهیم تام و ناقص نمی توان به درک و توضیح چیزی نایل آمد و از عهده گشودن گرهی برآمد.
فقط می توان روده درازی و اتلاف وقت کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر