پروفسور دکتر کامیلا وارنکه
برگردان
شین میم شین
ت
۱
· ارسطو برای اولین بار میان مفهوم «کل» (هولون) و مفهوم «مجموع» (پانتس) صریحا تفاوت می گذارد.
۲
· به نظر ارسطو، محل و ترتیب قرار گرفتن اجزاء در مجموع فرقی ایجاد نمی کند، ولی کلیت ها با تغیرمحل و ترتیب قرار گرفتن اجزاء دستخوش تغییر می شوند.
· (ارسطو، «متافیزیک»، ص ۱۰۴ )
۳
· ارسطو فرم های متفاوت حرکت ماده را به مثابه انواع بیشمار کلیت ها قلمداد می کند:
· درجه کلیتیت (کلیت وارگی) آنها وابسته است به درجه روح مندی آنها.
۴
· چون ارسطو روح را با فرم (ساختار، سازمان یابیت) یکی می داند و مدعی جدائی ناپذیری فرم و شیئ (اشتوف) است، می توان او را پیشاهنگ حل دیالک تیکی رابطه میان جزء و کل دانست.
۵
· اما چون ارسطو (همانند افلاطون) فرم را با روح یکی می داند، می توان او را به لحاظ تاریخی مبتکر حل ایدئالیستی مسئله کلیت و نخستین بانی ویتالیسم (هرفرقه ویتالیسم) قلمداد کرد.
ویتالیسم
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/4899
۶
· در تفکر تله ئولوژیکی قرون وسطای مسیحی به پیروی از نئو افلاطونیسم (پلوتین) ارسطو و آگوستین حل ایدئالیستی مسئله کلیت عمدتا حاکم بوده است.
۷
· بعد از جا افتادن مکانیک در فلسفه جدید، تضاد میان موضعگیری مکانیسیستی و ایدئالیستی در مورد مسئله کلیت از نو شدت گرفت.
۸
· مکانیک نیوتونی بر این اصل استوار بود که هرچیزی از اجزای یکسان و ساده، یعنی اتم ها ترکیب یافته است.
۹
· لایب نیتس اما برعکس، مدعی بود که کلیت های واقعی جهان، یعنی منادها، نه عناصر ساده، بلکه کلیت های بسته اند، یعنی ارگانیسم اند.
۱۰
· هر منادی فردیت نادر و بی همانندی است.
· زیرا آن تجلی (نمایش) خودویژه کاینات است.
۱۱
· کانت این اختلاف نظر را در دومین آنتی نوم خرد محض تعمیم می بخشد:
الف
«تز:
· هر جوهر مرکب در جهان از اجزای ساده تشکیل یافته است و در جهان چیزی جز اجزای ساده و یا آنچه که ترکیبی از آنهاست، وجود ندارد.
ب
آنتی تز:
· هیچ چیز مرکبی در جهان از اجزای ساده تشکیل نیافته است و در جهان چیز ساده ای وجود ندارد.»
· (کانت، «نقد خرد محض»، ص ۴۲۰)
۱۲
· کانت نشان می دهد که هم تز به وسیله آنتی تز و هم آنتی تز به وسیله تز می تواند رد شود.
۱۳
· او با روش خویش خاطرنشان می شود که هرکدام از دو ادعا به تناقضات منطقی و مغلطه می انجامد و ضمنا نشان می دهد که حل مسئله نه در مطلق کردن جزء نهفته است و نه در مطلق کردن کل.
۱۴
· این روندهای فکری کانت در کتاب او به نام «نقد قوه قضاوت» به بار می نشینند.
۱۵
· کلیت های واقعی به نظر کانت ارگانیسم ها هستند:
الف
· زیرا ارگانیسم ها اولا خود هدف خویش اند.
· «هر چیزی که علت و معلول خویش است، به مثابه هدف طبیعی وجود دارد.»
ب
· ثانیا به این دلیل که ارگانیسم ها خود مولد خویشتن خویش اند.
· یعنی مواد جذب شده را به کیفیت خودویژه خویش تبدیل می کنند.
· کاری که «مکانیسم طبیعت خارج از آنها قادر به انجامش نیست.»
پ
· ثالثا ارگانیسم خصلت کلیت را پدید می آورد، که اجزاء (بنا بر هستی (دازاین) و فرم خویش) تنها به برکت «رابطه شان نسبت به کل امکان پذیر می شوند، که اجزای هر چیز در پیوند با یکدیگر کلی را پدید می آورند، که اجزاء متقابلا علت و معلول فرم یکدیگرند و تنها بدین طریق امکان آن پدید می آید که ایده کل متقابلا فرم و پیوند کلیه اجزاء را تعیین می کند.»
۱۶
· اگرچه کانت به این طریق نظرات مهم مربوط به دیالک تیک جزء و کل را ارائه می دهد، ولی علیرغم آن در این مسئله نیز اسیر سوبژکتیویسم می ماند.
۱۷
· زیرا او «هدفمندی عینی» را نه به مثابه یک پدیده طبیعی، بلکه صرفا به مثابه یک اصل تنظیمگر تلقی می کند که منتقل کننده قوه قضاوت دریابنده به پدیده ها ست:
الف
· «بدین طریق، مفهوم هدفمندی طبیعت در فراورده های آن، یک مفهوم ضرور برای قوه قضاوت انسانی در برخورد با طبیعت خواهد بود، ولی یک مفهوم دخیل در تعریف خود اوبژکت ها نخواهد بود.
ب
· از این رو، آن برای قوه قضاوت یک اصل سوبژکتیو خرد خواهد بود و برای قوه قضاوت انسانی ما به مثابه اصلی تنظیمگر (و نه سازنده) ضرورت خواهد داشت.
· آن سان که گوئی یک اصل عینی است.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر