۱۴۰۲ بهمن ۲۸, شنبه

درنگی در نگرش زنان جنقوری در سوسیال مدیا (۲۵)

 


درنگی

 از 

ربابه نون

دکتر رویا

مشاورخانواده وازدواج ، مشاور مدرسه ، دبیر ، محقق مسائل زنان ومردان ، 

یه زنِ منطقی و واقع گرا که عاشق مطالعه فلسفه اگزیستانسیالیسمه

 

مراجعی که سرطان داشت بعد ازجدایی ازهمسرش به من گفت: 

با زنی ازدواج کردم که دوست داشتم 

ولی سرطان بینهایت لذت بخشتر بود.

حداقل مجبورنبودم وانمود کنم که سرطان را دوست دارم، 

زیرا به آرامی مرا میکشد.

حداقل سرطان درسکوت اینکار را انجام داد.

سرطان سعی نکرد من را ورشکست کند و فرزندانم را بگیرد

 

تو هم حتما حدیثی از شوپنهاور و نیچه و فورید و فیلیپس تحویلش دادی و کیف پولش را سبکتر ساختی.

 

این حرف های حریف سرطانی را باید تجزیه و تحلیل مارکسیستی کرد:

 

۱

 با زنی ازدواج کردم که دوست داشتم 

ولی سرطان بینهایت لذت بخشتر بود.

 

کسی که به تنهایی به قاضی (مطب رویا) رود، حق به جانب به خانه برمی گردد.

حریف ادعا می کند که عاشق زنی بوده و با او ازدواج کرده است.

حریف  اصلا از خود نمی پرسد که آیا زن هم عاشق او بوده و یا نبوده است؟

 بدبختی عشق بر خلاف دوستی

در یکطرفه بودن عشق است.

عشق

وابستگی است و محکوم به شکست است.

دوستی اما دو طرفه است.

یعنی رابطه است.

دوستی 

مبتنی بر منافع مشترک دو طرف است.

۲

حداقل مجبورنبودم وانمود کنم که سرطان را دوست دارم، 

زیرا به آرامی مرا میکشد.

 

حریف

حرف زدن بلد نیست و پرت و پلا تحویل دکتر رویا می دهد:

دلیل عشق حریف به سرطان،

شنیدنی است:

چون سرطان به آرامی او را می کشد، 

حریف مجبور به وانمود کردن علاقه اش بدان نیست.

من ـ زور حریف این است که معشوقه اش او را به ناآرامی می کشد.

 

حریف اگر شعور داشت،

می دانست که کسب و کار معشوقه و معشوق، دیالک تیکی از خشم و ناز است.

ضمنا

ناز وابسته به راز است.

دیالک تیک نیاز ـ راز ـ ناز

از

دیالک تیک های محمد زهری است:

عاشق

اهل نیاز است

و

معشوق

اهل راز و ناز است.

ضمنا

اگر عاشق سن پدر معشوقه را داشته باشد،

 خشم معشوقه می تواند چنان شدت یابد که در خانه از کاسه و بشقاب و گلدان و فنجان اثری باقی نماند و همسایگان از جنگ و جدال عاشق و معشوق به ستوه آیند.

بر این اختلافات روزمره، عذاب های روحی و روانی عاشق هم اضافه می شود.

معشوق ناراضی

حوایج نفسانی ارضا نشده خود 

را 

با گرفتن معشوق های دیگر بر طرف می کند و عاشق کذایی را چه بسا عمدا و علنا زجر می دهد.

عاشق بدبخت

در این صورت

دستخوش بحران زناشویی می شود:

نه می تواند جدا شود و نه می تواند به همزیستی ادامه دهد.


۳

حداقل سرطان درسکوت اینکار را انجام داد.


اکنون صحت تحلیل ما آشکار می گردد:

منظور حریف

جنگ و جدال و داد و بیداد روزمره است.

 

۴

سرطان سعی نکرد من را ورشکست کند و فرزندانم را بگیرد

دلیل ورشکستگی حریف 

یا 

مهریه سنگین معشوقه بوده

و

یا

بحران روحی و روانی عاشق

و

یا

هر دو.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر