۱۳۹۹ آبان ۱۲, دوشنبه

پیکاسو سیم هاش قاطی اند. (۳۱)

    


ریتا تورن کویست ـ فرشور 

(متولد ۱۹۳۵)

آمستردام، هلند

برنده جایزه «بوم طلائی»

(۱۹۹۳)

 برگردان

میم حجری

 

·    اگر من برنده جایزه بشوم و بخواهیم آن را جشن بگیریم، با این دو مادر و یک پدر چگونه امکان پذیر است؟

 

·    مامان بیشتر از مادر، دلش می خواهد که من برنده جایزه باشم.

·    او اما نمی تواند برای خوردن کیک پیروزی به خانه ما بیاید.

 

·    مادر باید کیک بدهد، اگرچه او فکر نمی کند که من لیاقت برنده شدن و کیک خوردن را دارم.

 

·    و اگر بابا برای من تکه بزرگی از کیک ببرد و تکه ای کوچکتر در بشقاب مادر بگذارد، آنگاه اخم و تخم خواهد کرد.

 

·    بنابرین، بابا سعی می کند که چنین اتفاقی رخ ندهد.

·    شاید تکه کیک بزرگتری به مادر بدهد، بزرگتر از تکه من.

 

·    اگر چنین کاری بکند، کیک به کام من زهر خواهد شد.

 

·    آنگاه دلم خواهد خواست که کیک را به صورتش پرتاب کنم.

·    در همین اثنا، مادر در قطار خواهد بود، تا به خانه خویش برگردد.

 

·    آرزو می کنم که همسر جدیدیش بیاید و او را با ماشین به خانه ببرد و با او برای خوردن کیک به قنادی شهر برود.

 

*****

 

·    «جایزه ها ارزشی ندارند»، کووز گفته است.

 

·    به نظر او نقاشی ها را نمی توان با یکدیگر مقایسه کرد.

 

·    اصلا نمی توان چیزها را با هم مقایسه کرد، فقط آش کلم را می شود مقایسه کرد.

 

·    نظر او برایم نخست شگفت انگیز جلوه کرد.

 

·    فکر کردم که او کاغذ خالی تحویل داده است، برای اینکه می دانست که نمی تواند برنده شود.

·    اما حالا منظورش را بهتر می فهمم.

 

·    در این مدت راجع بدان فکر کرده ام.

 

·    کووز به جایزه ارزش قائل نیست، برای اینکه برای تعیین برنده جایزه عوامل زیادی می توانند نقش بازی کنند که ربطی به نقاشی ندارند.

 

·    این عوامل به نقاشی ربطی ندارند، اما در برد و باخت جایزه نقش بازی می کنند.

 

·    من فهرستی از عوامل برشمردم که می توانند در این زمینه دخیل باشند.

·    و اگر کسی برنده جایزه باشد، آنگاه دچار دردسرهائی می گردد.

·    بویژه اگر او مادر و پدر طلاق گرفته از هم داشته باشد.

 

·    برنده شدن اما ـ با این حال ـ فقط ضرر ندارد.

 

·    بلکه مزایائی هم به همراه می آورد:

·    برنده جایزه نامه ای، یعنی مدرکی دریافت می کند.

 

·    بچه ها با دوچرخه از جلوی خانه اش می گذرند و می گویند:

·    «اینجا سکونت دارد!»

 

·    برنده می داند که بچه های دیگر می دانند که او برنده جایزه بوده است.

·    برنده می داند که نامادری اش می داند که او برنده جایزه شده است.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر