۱۳۹۹ آبان ۲۲, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۱۴۹)

 
میم حجری
 
۸۷۱
سنگ سخنگو
 
قبلنا عاشق رمان بودم، ولی هرچی جلو‌تر میره داستان کوتاهی که ذهنمو درگیر میکنه و گاها بعد خوندنش حس میکنم هیچی نفهمیدم رو بیشتر ترجیح میدم، نویسنده‌های آمریکای لاتینم انگار خصیصه‌ی اصلی‌شون همینه.
 
رمان
را
باید
شنید و یا دید.
 
ما مثلا رمان جنگ و صلخ تولستوی را به صورت فیلم دیده ایم. 
خاکستر مادرم اثر فرانک را و خیلی از دیگر رمان ها را از کاست شنیده ایم

بدین طریق
وقت کمتر تلف می شود.

قصه های کوتاه همینگوی
خیلی قوی بوده اند.

از نویسندگان امریکای لاتین شهر کوران را از کاست به زبان فرنگی شنیده ایم.
 
 درک مضمون اثار هنری
به زمان و تجربه نیاز دارد.
فی الفور فهمیده نمی شوند.
 
حریفی
فیلم غریبه و مه را دیده بود و نفهمیده بود.
فقط اعصابش خرد شده بود.
وقتی بازداشت می شود
می فهمد.
 
۸۷۲
سنگ سخنگو
 
شما اونجوري كه دلت خواسته زندگي كردي ما اونجوري كه مجبور بوديم..!
 
نه.
از این خبرها نیست.
 
همه
در منگنه جبر عینی زندگی می کنند.
اختیار آدمی
به واسطه جبر عینی
تعیین می شود.
 
۸۷۳
سنگ سخنگو
 
گفتم 
راه از کدام جانب است؟ 
گفت از هر طرف که رَوی.
 اگر راه رَوی، 
راه بَری.
 
افکار سهروردی
را
باید نقد کرد
جینا
و
نه
نقل
 
راه چیست؟
راه
پل پیوند میان مبداء و مقصد است.
 
راه 
به
 طور عینی 
معین و مشروط می شود.
 
ادعای اینکه هر کوره رهی راهی است
نشانه بی خردی مؤلف «خرد» سرخ کذایی است.
 
۸۷۴
سنگ سخنگو
 
من حال ندارم بیست ثانیه دستمو بشورم ده ثانیه میشورم که نصف ویروسا کشته بشن بقیشون هم ببینن اوضاعو از ترس بمیرن
 
خیلی زیبا ست.
زنده باد آناهیتای سخندان
سعدی کجا ست؟
 
بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
حد همین است
سخندانی و زیبایی را
 
۸۷۵
سنگ سخنگو
 
بغلم کن که هوا سردتر از این نشود.
 
این مصراع از ترانه علی زاده
و 
کل این ترانه بند تنبانی ـ جمارانی او
 به لحاظ منطقی و تجربی معیوب است.

تصنیف ساز
توان تفکر نداشته است.
بغل کردن و بغل نکردن کسی
تغییری در دمای هوا اعمال نمی کند.

ویرایش:
بغلم کن که تنم سردتر از این نشود.
 
با بغل کردن کسی
داد و ستد گرمایی بین اندام آندو کس صورت می گیرد
و
نهایتا دمای تن هر دو یکسان می گردد:
تن گرم سردتر و تن سرد گرمتر می گردد.
 
 
بغلم کن که هوا سردتر از این نشود 
زندگی خرد شود باد خبرچین نشود 
 
بی هوا بوسه بزن عشق دو چندان بشود 
بوسه آنگاه قشنگ است که تمرین نشود 
 
بپری ماچ کنی جیغ کشد در بروی
در روی و از دور هی فدایش بشوی 
 
و چنان از ته دل تو با عشق بوسه زنی
تا که عشقت به تو بدبین نشود  

وقت بوسیدن تو شعر بیاید یا مرگ 
مانده ام کیست بخواهد که کدامین نشود  

۸۷۶
سنگ سخنگو

زن چاقی دزد به خونش میزنه ، میشینه رو دزده به شوهرش میگه برو‌ پلیس بیار شوهرش میگه : دمپاییم نیست ، دزده داد میزنه : با دمپایی من برو زود‌باش .

شاهکار
 
۸۷۷
سنگ سخنگو
 
حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس
 دربند آن مباش که نشنيد يا شنيد  
حافظ
 
حافظ
مثل پدر دهاتی ما ست.
خیال می کند که وظیفه اش دعا کردن است و بس.
دعایی که می تواند حتی شنیده نشود
مستجاب شدنش پیشکش.
 

۸۷۸
سنگ سخنگو
 
یکی که دوستون داشته باشه ، یعنی باید شمارو بیشتر از خودش دوست داشته باشه، بعید میدونم هنوز کسی منو بیشتر از خودش دوست داشته باشه.
 
هیچکس کسی را دوست ندارد
چه رسد به اینکه بیشتر از خودش دوستش داشته باشد.
همه چیز برای همه کس
وسیله است برای رفع حوایجش.

همه مثل خودتند.
بهتر هم همین است
تا کسی بر سر کسی منت نگذارد.
 
۸۷۹
سنگ سخنگو
 
چرا با دیدن عکسی کسی دو سال حالم ازش بهم میخوره و بدترین کارها رو باهام کرده بغض کردم؟ گریه کردم؟! چرا واقعا؟!احمقم میدونم
 
چرا.
گریه کردن
واکنش طبیعی اندام آدمی است.
گریه
نوعی تخلیه فشار روحی و روانی است
گریه
نوعی رهایی است
 
۸۸۰
سنگ سخنگو
 
خدایا مرسی که هر بلایی از دستت بر بیاد دریغ نمیکنی.
 
ماهاراجه جان
منظورت از خدا
چیست و یا کیست؟
خدا در واقع اعضای طبقات حاکمه است.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر