شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
حکایت یازدهم
۱
اگر نفع کس، در نهاد تو نیست
چنین گوهر و سنگ خارا یکی است
غلط گفتم، ای یار شایسته خوی
که نفع است در آهن و سنگ و روی
چنین آدمی مرده به، ننگ را
که بر وی فضیلت بود، سنگ را
معنی تحت اللفظی:
نظر من در زمینه یکسانی بنیاد افراد بی ثمر و سنگ غلط بود.
برای اینکه سنگ آهن و روی برای جامعه مفیدند.
اما عدم افراد بی ثمر بهتر از وجودشان است.
برای اینکه سنگ بر چنین ننگی ارجحیت دارد.
سعدی در این دو بیت شعر، دیالک تیک (۱) را به مثابه محک و معیار ارزیابی وارد دیالک تیک خوب و بد می سازد و از عالم انسانی به جهان جمادات منتقل می کند و ششصد سال قبل از تئوریسین های ارتجاعی امپریالیسم، به ارزیابی (۲) آهن و سنگ و روی می پردازد.
جواب
سعدی در این دو بیت شعر، دیالک تیک (سود و زیان) را به مثابه محک و معیار ارزیابی وارد دیالک تیک خوب و بد می سازد و از عالم انسانی به جهان جمادات منتقل می کند و ششصد سال قبل از تئوریسین های ارتجاعی امپریالیسم، به ارزیابی (پراگماتیستی) آهن و سنگ و روی می پردازد.
انسان بی ثمر و ناسودمند (انگل)
در
جامعه ـ تئوری سعدی
بی ارزشتر از جمادات است.
ننگ آور است.
محتوای نظری این موضعگیری فکری سعدی
مثبت و ستایش انگیز است.
البته
اگر منظور سعدی از سودمندی به جامعه را فراموش کنیم.
راستی منظور سعدی از سودمند بودن به جامعه چیست؟
سعدی ضمنا تئوری بنیاد خود را مورد تجدید نظر قرار می دهد و آهن و سنگ و روی را به بهانه سودمندی وارد جرگه نیک بنیادان می کند.
آنگاه باید از حکیم کلافه قرون وسطی پرسید، مگر توده مولد و زحمتکش و زن و سگ و خر و بید و بوریا و حتی مور و مار برای طبیعت و جامعه سودمند نیستند؟
تق و لق شدن مداوم تئوری بنیاد
سعدی را دچار دردسر می کند.
چه باید کرد؟
صفت «هنرمند» را که نمی توان به همه چیزهای بد بنیاد، که بدون استثناء مفیدند، نسبت داد.
آن وقت دیگر چیز بد بنیادی یافت نمی شود، حتی بید هم سایه اش را بی انتظاری به درویشی می بخشد
و
بوریا حصیر خانه خدا می شود و تشک دراویش.
پس همان بهتر که خود را به کوچه علی چپ بزنیم و تئوری بنیاد را به حال خود رها کنیم و به مقایسه انسان انگل و سنگ و آهن و روی بپردازیم.
چنین است که آهن و روی و سنگ فاضل تر از ننگی به نام انسان انگل قلمداد می شوند.
ولی معیار عینی سودمندی کدام است، تا انسان حد اقل فاضلتر از سنگ و آهن و روی باشد؟
سعدی در کوچه علی چپ به پرسه زدن ادامه می دهد و مرتب مقایسه می کند:
نه هر آدمیزاده از دد، به است
که دد، ز آدمیزاده بد، به است
معنی تحت اللفظی:
جانوران درنده از افراد بد بهتر است.
سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک خوب و بد را وارد عالم ددان می کند و برمبنای دیالک تیک (۳) به مثابه محک و معیار ارزیابی، ددان را بهتر از بدان می داند.
جواب
سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک خوب و بد را وارد عالم ددان می کند و برمبنای دیالک تیک (سود و زیان) به مثابه محک و معیار ارزیابی، ددان را بهتر از بدان می داند.
نتیجه این می شود که هر انسانی از حیوانات بد بنیاد درنده بهتر نیست.
حتی حیوان درنده به انسان بد
فضیلت دارد و برتر از او ست.
سعدی دو باره مفهوم انتزاعی «انسان بد» را وارد بحث می کند.
بدون تعیین معیار عینی و واقعی برای خوب و بد،
مگر می توان معمای «انسان بد» را حل کرد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر