۱۳۹۶ تیر ۲۰, سه‌شنبه

حقوقفلسفه (۱۵) (بخش آخر)


 پروفسور دکتر ویلهلم رایموند بایر
برگردان
شین میم شین

۶

مارکسیسم و حقوقفلسفه

۱
·      مارکسیسم ادعای غیر قابل شناخت بودن چیزها را بطور کلی رد می کند.

۲
·      برای مارکسیسم هم حقوق قابل توضیح است و هم فونکسیون الزامی آن.

۳
·      برای مارکسیسم این مسئله که ما با «حقوق» ـ فلسفه  سر و کار داریم و یا با «دولت» ـ فلسفه ، فقط بسته به این است که قصد تأکید بر کدام از آندو داریم.

۴
·      و گرنه، میان حقوق و دولت، خویشاوندی تنگاتنگی وجود دارد و جنبه فلسفی قضیه ـ تنها ـ در چارچوب یک فلسفه واحد و بلحاظ جهان بینی شالوده ریزی شده قابل بحث است.

۵
·      مسئله منشاء، ماهیت و هدف حقوق را باید همواره با توجه به دولت دید.

۶
·      خودویژگی دولت سوسیالیستی و حقوق سوسیالیستی، درک تئوریکی آن را در چارچوب علوم اجتماعی ضرور و الزامی می سازد.

۷
·      در پی رشد علم، در کشورهای سوسیالیستی  و بنا بر الزامات ساختمان یک جامعه نوین، روندهای تمایز معینی در هر کدام از عرصه های دانش پدید آمده اند که به نوبه خود بر نگرش فلسفی تأثیر می گذارند و به مثابه رشته های خاص عرصه منفرد دانش، به بارآوری تمامت فلسفه کمک می کنند.

۸
·      تنها در این چارچوب و با توجه مستمر بر پراتیک می توان موضوع «حقوقفلسفه» را از مارکسیسم ـ لنینیسم انتظار داشت.

۹
·      در مؤخره ای که در سی نوامبر ۱۹۱۷ بر اثر حقوقفلسفی اصلی لنین تحت عنوان «دولت و انقلاب» نوشته شده، نشان داده می شود که برای حقوقفلسفه  نیز تقدم پراتیک حق به جانبی خود را حفظ می کند.
·      (ولادیمیر لنین،«دولت و انقلاب»)

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر