۱۳۹۶ تیر ۲۵, یکشنبه

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۲۰)

 
پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)


برگردان
شین میم شین

پیشکش
به
 
 

امیر حسین آریان پور 

کار

·    کار به کردوکار هدفمند و آگاهانه انسان اطلاق می شود.
·    انسان در کار به کمک وسایل کار، مواد طبیعی را تغییر می دهد و برای اهداف خویش مفید می سازد. 

۱
·    به قول کلاسیک های مارکسیسم (مارکس و انگلس):

الف
·    «کار در وهله اول، روندی میان انسان و طبیعت است.
·    کار روندی است که انسان در آن، جذب و دفع خود با طبیعت را با کنش (عمل) خویش وساطت، تنظیم و کنترل می کند.

·    (جذب یعنی ستاندن چیزی از طبیعت (از آن خود کردن چیزی از طبیعت)
·    دفع یعنی بازپس دادن چیزی و یا تفاله چیزی به طبیعت.
·    مثال:
·    موجودات تغذیه می کنند.
·    چربی و پروته ئین و مواد قندی و املاح معدنی و آنزیمی و آب و غیره اغذیه را از آن خود می کنند. (جذب)
·    تفاله آنها را به صورت مدفوع و عرق و ادرار و ناخن و مو و غیره به طبیعت پس می دهند. (دفع)
·    دیالک تیک جذب و دفع، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد است.
·    مترجم)

۱
·    (کار واسطه ای است میان انسان و طبیعت برای امکان پذیر گشتن جذب و دفع انسان با طبیعت 

۲
·    کار واسطه ای است میان انسان و طبیعت برای تنظیم جذب و دفع انسان با طبیعت 

۳
·    کار واسطه ای است میان انسان و طبیعت برای کنترل جذب و دفع انسان با طبیعت.
·    مترجم) 

ب
·    در روند کار، انسان به مثابه قدرت طبیعی در مقابل مواد طبیعی قد برمی افرازد.

·    (چون، انسان خود موجودی طبیعی (و اجتماعی) است. مترجم)

پ


·    انسان در روند کار، قوای طبیعی متعلق به اندام خود را، یعنی بازوان و پاها و کله و دستانش را به حرکت در می آورد تا به مواد طبیعی فرمی ببخشد که برای رفع حوایج او مفید است.

·    (این ضمنا بدان معنی است که در روند کار فرم مواد  طبیعی فقط تغییر می یابد.
·    مثلا آهن به گاوآهن و خرمنکوب و بیل و کلنگ و طشت و سطل و چرخ و شمشیر و غیره تبدیل می شود.
·    اگر گاوآهن و خرمنکوب و بیل و کلنگ و طشت و سطل و چرخ و شمشیر و غیره ذوب شوند، به اصل آهنین خود برمی گردند.
·    در روند کار، محتوا و ماهیت مواد طبیعی تغییر نمی یابد.
·    فقط فرم و نمود و ساختار (و در نتیجه، فونکسیون) آنها تغییر می یابد. مترجم)

ت


·    انسان با این حرکت قوای طبیعی خویش، از سویی، بر طبیعت برونی (مستقل از خود) تأثیر می گذارد و آن را تغییر می دهد و از سوی دیگر، طبیعت خاص خود را همزمان تغییر می دهد. 

·    (یعنی خویشتن خویش را تغییر می دهد.
·    توان تفکر و تکلم کسب می کند و آدم می شود.
·    مترجم.)

ث
·    انسان در روند کار ظرفیت های (استعداد های) غنوده در خویشتن خویش را توسعه می دهد و بازی قوای خود را تحت تابعیت خود در می آورد.»
·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۱۹۲) 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر