۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

هر کس درافتاد با مـا، ور افتاد

 در چالش شب، صبح سپیدیم

پیرایه یغمائی
شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر


کلید

• گفتند و ما هم با جان شنیدیم
• راهی به جز عشق، اما ندیدیم

• گفتند:
• «پا؟ پا؟، هرگز مبادا!»

• پا را شکستیم، در خود خمیدیم.


• پا گر شکسته است، راهی دگر هست
• سر چاره گر شد، با سر دویدیم.

• گفتند:
• «سر؟ سر؟ این گوی بی در؟
• نابوده خوشتر!»

• سر را بُریدیم.

• گر پا و سر نیست، یک راه باقی است،
• با بال آواز، ره را پریدیم.

• گفتند:
• «لب؟ لب؟، این حلقه ی تب؟
• خاموش باید!»

• لب را گزیدیم.

• از دل صدا خاست:
• «از ما و بر ما ست!»

• گفتند:
• «دل؟ دل؟»

• دل را دریدیم

• پا و سر و دست، از بُن بهانه است
• نقشی پدیدار در ناپدیدیم

• بازی دگر شد، شب دربدر شد
• تا مشرق عشق، در خود دمیدیم

• هر کس درافتاد با مـا، ور افتاد
• در چالش شب، صبح سپیدیم

• کُولی بزن باز، گلگونه ی ناز!
• ما سرخ ِ رخسار از خون خریدیم

• ما کاکُل سرخ، عطر گل سرخ
• در باور قفل، رمز کلیدیم.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر