سیاوش کسرائی (1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
شین میم شین
بر سرزمین سوختگی
تلاش در جهت تحلیل شعر «بر سرزمین سوختگی»
ادامه
در زیر سقف ننگ
در پشت میز نو
سرخوردگی سلاحش را
تسلیم می کند
3
مفهوم «تسلیم
سلاح»
· سیاوش در این بند شعر، دیالک
تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک سرخوردگی
و تسلیم بسط و تعمیم می دهد.
1
· شعور به قول آموزگار سرخ اکتبر نه فقط به شناخت
جهان و مافیها، بلکه علاوه بر آن و بکمک آن و بدلیل آن، به تحول جهان و مافیها کمک
می کند:
· شعور برخاسته از روندهای عینی هستی به تغییر هستی
ره می گشاید.
2
· تغییر به قول هگل، مادیت یافتن روح (شعور) است و
پراتیک انسانی در این میان واسطه ای است، صرفنظرناپذیر.
· پراتیک انسانی پل پیوند میان ماده و روح است.
· پراتیک اجتماعی انسان ـ به عبارت دقیقتر ـ پل
پیوند میان اوبژکت و سوبژکت است.
· شعور و یا روح از منافذ وسایل کار در اندام وجود
و ماده جاری می شود و آن را زیر و رو می کند، به قول هگل، تغییر فرم می دهد.
· مراجعه کنید به دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
· سرخوردگی به تغییر شعور اجتماعی سوبژکت منجر می
شود و تغییر شعور به تغییر سمتگیری عملی سوبژکت.
· سرخوردگی یعنی تعویض جهان بینی.
· سرخوردگی یعنی تعویض جبهه در نبرد ایدئولوژیکی
اجتماعی که به تعویض جبهه ایدئولوژیکی محدود و منحصر نمی ماند.
· تعویض جبهه ایدئولوژیکی دیر یا زود به تعویض جبهه
نبرد منجر می شود، به تسلیم سلاح از سوی مبارز سابق راه پرولتاریا.
4
سرخوردگی نجابت قلبش را
که تیر می کشد و می تراشدش
تخدیر می کند.
مفهوم «تخدیر
نجابت قلب»
· سیاوش روانشناسی بی همتا ست.
· سرخوردگی و تعویض جبهه ایدئولوژیکی اما از مسیری
سنگلاخ و دشوار می گذرد.
· ایده ها و ایدئال های فرونشسته در اعماق دل
(ضمیر) به هر بهانه ای، نابهنگام و نامنتظر سربرمی دارند و سرباز جبهه ایدئولوژیکی
عوض کرده را به شلاق مزمت و ملامت و توهین می بندند و آرام و قرارش را به آتش می
کشند.
· مبارزه اجتماعی نه روندی ساده و قابل پیش بینی
دقیق، بلکه سیر و سرگذشتی بغرنج و پیچیده و غیر قابل تخمین مطلق است.
· از این رو ست که به تخدیر پیگیر «نجابت قلب» نیاز می افتد.
· تخدیر نجابت قلب سرکش و ملامتگر به تریاک لذات
مادی، به تریاک «سقف ننگ و میز نو» و اسباب رنگارنگ لذات مادی دیگر از قبیل زن و
یا شوهر نو، ماشین نو، ویلای نو، سفرهای نو، یاران نو، دیارهای نو صورت می گیرد.
سرخوردگی به فلسفه ای تازه می رسد.
· منظور سیاوش از رسیدن سرخوردگی به فلسفه ای تازه
چیست؟
1
· برای درک منظور سیاوش باید قبل از همه منظور
سیاوش از فلسفه را کشف کرد.
· سیاوش درک شگفت انگیز راستین و خلاقی از مارکسیسم
ـ لنینیسم دارد.
· ما برخی از تحلیل های سیاوش را برای اثبات این
ادعای خود منتشر کرده ایم.
2
· سیاوش ازبر کننده طوطی وار احکام این و آن نیست.
· سیاوش متفکری اندیشنده، سرزنده و خلاق است و همه
لیاقت های مادی، معنوی، معرفتی ـ نظری و شخصیتی لازم را برای رهبری توده های کار و
زحمت داشته است و غیابش را با تمام وجود می توان احساس کرد.
3
· فلسفه به چه معنی است؟
·
فلسفه فرمی از شعور
اجتماعی است.
· فلسفه ـ بطورکلی ـ در مغایرت با مذهب و اسطوره، به هر نگرش
تئوریکی مستدل در باره کل جهان و مقام انسان در جهان اطلاق می شود.
· فلسفه در هیئت علمی مستدل مارکسیستی ـ لنینیستی
خود، بمثابه ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی
عبارت است از علم عام ترین قوانین حرکت و ساختار طبیعت، جامعه و تفکر (شناخت) و علم
مقام انسان در جهان.
· مارکسیسم ـ لنینیسم فلسفه را بمثابه فرمی از شعور اجتماعی در نظر می گیرد.
4
· این بدان معنی است که هر فلسفه (جهان بینی) ـ در آخرین
تحلیل ـ بوسیله مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی فرماسیون های اجتماعی مختلف که انسان ها
تحت سلطه شان کار و زندگی می کنند، تعیین می شود.
· هر فلسفه ای با منافع و نیازهای طبقات و اقشار
اجتماعی معینی پیوند نا گسستنی دارد، یعنی حاوی خصلت طبقاتی است و آگاهانه و یا نا
آگاهانه جانبدار است.
5
· ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ به این معنا ـ خود را آگاهانه بمثابه فلسفه طبقه
کارگر می داند و این طبقه را به منافع و رسالت تاریخی اش آگاه می سازد و به طبقه
کارگر راه رهایش همزمان خود و بشریت را نشان می دهد.
6
· دلیل ماهیت اوپتیمیستی
(خوش بینی) و عمیقا هومانیستی ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی همین است.
· و لذا می توان گفت که در کانون فلسفه مارکسیستی ـ
لنینیستی انسان قرار دارد
· این البته بدان معنی نیست که مارکسیسم ـ لنینیسم فلسفه انسان است، بلکه بدام معنی است که مارکسیسم ـ
لنینیسم فلسفه ای برای انسان است.
7
· مشخصه دیگر ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی عبارت
است از تعلق آن به پراتیک.
· تئوری و پراتیک در این فلسفه، وحدتی نا گسستنی با هم تشکیل می
دهند.
· مراجعه کنید به
دیالک تیک تئوری و پراتیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
8
· تعلق ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی به پراتیک، آن را به وسیله
تغییر جهان و به وسیله راهنمای عمل (قطب نمای عمل) مبدل می سازد.
· و لذا می توان گفت که فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
عمیقا فلسفه انقلاب است، فلسفه ای است که هدفش
تغییر مناسبات اجتماعی کهنه و برقراری مناسبات اجتماعی نوین و شایسته انسانی، یعنی
مناسبات سوسیالیستی است.
· مراجعه کنید به «فلسفه»
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
9
· سیاوش با حکم «سرخوردگی به فلسفه ای تازه می
رسد»، به تغییر جهان بینی فرد سرخورده اشاره می کند.
· فلسفه همانطور که اشاره شد، هسته صرفنظرناپذیر هر
جهان بینی است.
· مبارز دیروز جهان بینی پرولتاریا را کنار می نهد
و به جهان بینی بورژوازی روی می آورد.
· آنگاه او جهان و مافیها را از منظری دیگر، از
منظر طبقه ای دیگر به تماشا می نشیند، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی و اخلاقی دیگری
را پیروی می کند.
آنگاه من به صورت من چنگ می زند.
· تعویض جهان بینی پرولتاریا با جهان بینی بورژوازی
فقط به تعویض فلسفه و جهان بینی محدود نمی ماند، بلکه در عمل روزمره فرد مورد نظر
جاری می شود و مادیت مدام می یابد:
· همبستگی با ستمکشان، جای خود را به ستم پیشگی می
دهد.
· انسان بمثابه گرگ انسان به تحمیق و تخریب و تعذیب
انسان های دیگر کمر می بندد.
· آنگاه از جامعه جنگلی از ددان درنده باقی می
ماند.
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر