عطر پنهان مانده اندیشه هایم را
باز در پرواز خواهم کرد
سیاوش کسرائی
آرزوی بهار
·
در گذرگاهی چنین باریک
·
در شبی این گونه دل افسرده و تاریک،
·
کز هزاران غنچه ی لب بسته ی امید
·
جز گل یخ، هیچ گل در برف و در سرما نمی روید،
·
من چه گویم تا پذیرای کسان گردد؟
·
من چه آرم تا پسند بلبلان گردد؟
·
·
من در این سرمای یخبندان، چه گویم با دل سردت؟
·
من چه گویم،
ای زمستان با نگاه قهرپروردت؟
·
·
با قیام سبزه ها از خاک
·
با طلوع چشمه ها از سنگ
·
با سلام دلپذیر صبح
·
با گریز ابر خشم آهنگ،
·
سینه ام را باز خواهم کرد
·
همره بال پرستوها
·
عطر پنهان مانده اندیشه هایم را
·
باز در پرواز خواهم کرد
·
·
گر بهار آید
·
گر بهار آرزو روزی به بار آید،
·
این زمین های
سراسر لوت
·
باغ خواهد شد
·
سینه این تپه های سنگ
·
از لهیب لاله ها پر داغ خواهد شد!
·
·
آه، اکنون دست من خالی است
·
بر فراز سینه ام جز بُوته هایی از گل یخ نیست
·
·
گر نشانی از گل افشان بهاران بازمی خواهید
·
دور از لبخند گرم چشمه خورشید
·
من به این نازک نهال زردگونه بسته ام امید .
·
·
هست گل هایی در این گلشن که از سرما نمی میرد
·
و اندرین تاریک شب تا صبح
·
عطر صحرا گسترَش را از مشام ما نمی گیرد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر