۱۳۹۲ فروردین ۲۳, جمعه

سیری در گلستان سعدی (27)


سعدی شیرازی   
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
شین میم شین     

درسیرت پادشاهان
حکایت اول
(گلستان با ب اول، ص 17)   
ادامه تحلیل
چون آدمی نومید شود، زبانش دراز گردد، چنانکه گربه مغلوب، بر سگ هجوم آرد.

1

·        سعدی برای تفهیم حکم آغازین خویش، مبنی بر اینکه «چون آدمی نومید شود، زبانش دراز گردد»، مثل همیشه به طبیعت مادر رجوع می کند و از واکنش گربه مغلوب در قبال سگ سخن می گوید.
·        سعدی اما در عین حال از سستی استدلال خویش پرده برمی دارد:

2

·        او انسان نومید را به گربه مغلوب تشبیه می کند، گربه «مغلوبی» که بر سگ غالب هجوم می برد.
·        اگر گربه واقعا مغلوب می بود، تن به تسلیم در می داد و طعمه چرب و نرمی برای سگ می گشت.
·        هجوم گربه بر سگ اما نه نشانه نومیدی و تسلیم، بلکه بیانگر امید به رهائی و مقاومت و پیکار است.
·        این حقیقت امر را به تجربه هم می توان بارها دید.
·        حتی صمد بهرنگ دیده است و توصیف کرده است.
·        سگ ها چه بسا به دلیل همین واکنش مبتنی بر امید و مقاومت و پیکار گربه ها عقب می کشند و از خیر لقمه چرب و نرم می گذرند.
3

·        انتقاد اجتماعی اسیر در بند نیز نه نشانه نومیدی و تسلیم، بلکه بیانگر امید و مقاومت و مبارزه است.

·        سعدی خود به همین حقیقت امر بهتر از هر کس واقف است:
·        چون دشنام دادن را هرگز کسی زبان درازی تلقی نمی کند.

·        انتقاد اجتماعی را معمولا زبان درازی می نامند.
·        انتقاد اجتماعی اما نه نشانه نومیدی و تسلیم، بلکه بیانگر فوران اوپتیمیسم (خوش بینی) و امید و نشانه تداوم مقاومت و مبارزه در فرم دیگر است:
·        تداوم مقاومت و مبارزه در فرم ایدئولوژیکی است.

4
چنانکه گربه مغلوب، بر سگ هجوم آرد.

·        این شیوه تفکر و استدلال سعدی، ماهیتا شیوه ای عوامفریبانه است:
·        انسان و جامعه در پله تکاملی بمراتب بالاتری قرار دارد و هرگز نمی توان و نباید جانوران و گیاهان را به مثابه الگو، سرمشق و معیار برای انسان و جامعه قرار داد.
·        شیوه واکنش گربه را نمی توان الگوی واکنش انسان اجتماعی قرار داد.
·        در آئینه جانوران و جنگل و بیابان نمی توان انسان و جامعه را دید.

·        ولی کسب و کار همیشگی سعدی همین است:
·        ناتورالیزاسیون مسائل اجتماعی و سوسیالیزاسیون مسائل طبیعی

5

·        دیری است که این شیوه مطرود استدلال در فلسفه بورژوائی واپسین و معاصر نیز مد شده است.
·        نئوداروینیسم ـ به عنوان مثال ـ برای اثبات ازلیت و ابدیت مبارزه طبقاتی، برای اثبات مشروعیت مبارزه طبقاتی از بالا، برای توجیه استثمار، جنگ، امحای دسته جمعی توده ها و  چپاول ملل ضعیفتر، به تئوری «تنازع بقا» در عالم نباتات و جانوران متوسل می شود.

6

·        فاشیسم با راسیسم (نژادپرستی) مقوله بیولوژیکی «نژاد» را از عالم طبیعت به جامعه و جهان بشری منتقل می کند و برای صدور حکم نابودی نژادهای دیگر از عالم گیاهان و جانوران دلیل نظری ارائه می دهد.
·        در حالیکه نژادهای طبیعی دیری است که جای خود را به طبقات اجتماعی داده اند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر