سرچشمه
راه توده
تحلیلی از شین میم شین
بخش چهارم
«عدل» و «داد» در سرتاسر
شاهنامه
·
فردوسی
را از قدیم ترین زمان ها حکیم نامیده اند.
1
·
این
لقب نه از طرف شاهان و امیران، بلکه از سوی مردم و شاهنامه شناسان به فردوسی داده
شده و معنایی دور از تعارف و تکلف دارد.
2
·
فردوسی
حکیم – فیلسوف - بزرگی است و «شاهنامه» او درعین حال که افسانه های کهن ایرانی را در
خود گرد آورده و در سطح عالی هنری عرضه کرده است، منبع بزرگی از حکمت است.
3
·
فردوسی،
بر خلاف بسیاری از شاهنامه نویسان و خداینامه نویسان زمان خویش، راوی به اصطلاح «امینی»
نیست که هر داستان را با چند روایت نقل کند.
4
·
فردوسی
فیلسوف صاحب نظری است که در داستان های تاریخی دنبال معنا و مفهوم تاریخ می گردد.
5
·
به عبارت
دیگر، فردوسی فلسفه و جهان بینی خود را که از درک تاریخ کسب کرده، در لباس داستان
ها بیان می کند.
·
(از
همین جمله جوانشیر می توان به سطح نازل دانش فلسفی او پی برد:
·
درک تاریخ می تواند بسته به جهان بینی
افراد، درک ماتریالیستی تاریخ باشد و یا درک ایدئالیستی تاریخ.
·
درک تاریخ به جامعه بشری محدود می
شود.
·
در حالیکه جهان بینی و یا فلسفه علاوه
بر جامعه بشری و قبل از جامعه بشری شامل حال طبیعت و ضمنا شامل حال تفکر می شود.
·
جهان بینی و یا فلسفه، کل هستی را اعم
از طبیعت، جامعه و تفکر موضوع بررسی خود قرار می دهد.
·
فلسفه عامتر از جامعه شناسی و درک
تاریخ است و نمی توان بدون جهان بینی و یا فلسفه، درک معینی از تاریخ داشت.
·
درک فردوسی از تاریخ را باید ضمن
تحلیل شاهنامه کشف کنیم.
·
جوانشیر ظاهرا نه معنی دقیق جهان بینی
را می داند و نه معنی درک تاریخ را. شین میم شین)
6
·
همین
وحدت جهان بینی است که شاهنامه را با وجود این که ادوار تاریخی گوناگون و زمان
بسیار طولانی را در برگرفته و داستان های گوناگونی را شامل می شود، به صورت اثر یک
پارچه و واحدی در آورده است.
·
·
(منظور
جوانشیر از مفهوم وحدت جهان بینی چیست.
·
شاید منظور ایشان تسلط فردوسی به جهان بینی خاص خویش است.
·
وگرنه هر صاحب نظری ـ صرفنظر از جهان بینی اش ـ می تواند اثر
یکپارچه ای را تدوین کند.
·
بهترین مثال کتب مقدس اند که حتی علیرغم تناقضمندی یکپارچه اند. شین
میم شین)
7
·
بسیاری
از شاهنامه شناسان می گویند - و دلایل مقنعی نیز ارائه می دهند - که فردوسی بخش
های مختلف شاهنامه را در زمان های مختلفی سروده و چه بسا داستانی را که در اواسط
شاهنامه آورده، در دوره جوانی و قبل از آغاز شاهنامه اصلی به نظم کشیده و سپس در
شاهنامه خود جا داده است.
8
·
این
امر کاملا محتمل است.
9
·
دست
بردن فردوسی در شاهنامه و اصلاح مداوم آن - پس از رد شاهنامه از طرف سلطان محمود -
تا پایان عمر نیز به نظر کاملا طبیعی می رسد.
10
·
نمی
توان باور کرد که فردوسی چنین عزیزی را در کنار خویش داشته و آن را هرچند گاه
نوازش نمی کرده و در غنای آن نمی کوشیده است.
11
·
اما
همه این نوع تجدید نظرها و اصلاح ها در مورد اثری چون شاهنامه تنها زمانی مقدور
است که مؤلف جهان بینی روشنی داشته باشد و آن را معیار کار خود قرار داده باشد.
12
·
فردوسی
چنین مؤلفی است.
13
·
او
جهان بینی روشنی دارد و بویژه در باره چند مقوله اصلی فلسفی صاحب عقیده جا افتاده
ای است که در سرتاسر شاهنامه با دقت تمام دنبال می کند.
14
·
بحث
جداگانه از جهان بینی و یا اصول اندیشه های فلسفی فردوسی دشوار است.
·
چرا
که این اصول در سرتاسر شاهنامه منعکس شده و جدا از متن دور از دسترسی است.
·
(حق
با جوانشیر است.
·
جهان بینی هرکس در محصول کار فکری او انعکاس می یابد.
·
اثر هرکس آئینه جهان بینی او ست. شین میم شین)
15
·
با
این حال، یادآوری چند نکته اصلی، به شرطی که فقط به قصد جلب توجه باشد، شاید به
درک شاهنامه کمک کند.
16
·
ما
درست به همین نیت به چند مقوله اصلی فلسفی که فردوسی بطور برجسته ای در شاهنامه در
مد نظر داشته، اشاره می کنیم:
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر