عمر خیام
(427 ـ 510) (1048 ـ 1131)
تحلیل
رباعیات از شین میم شین
تحلیل رباعی سی ام
خاکی که
به زیر پای هر نادانی است
کفّ
صنمیّ و چهره ی جانانی است
هر خشت
که بر کنگره ی ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است
·
معنی تحت اللفظی:
·
خاکی که در زیر پای هر ابلهی است، کف دست بتی و چهره جانانی
است.
·
هر خشت که بر طاق ایوانی است، انگشت وزیری و یا کله پادشاهی
است.
·
منظور خیام از این رباعی تجسم تصویرمند تریاد (تثلیث) زایش
ـ رشد ـ زوال از سوئی و دیالک تیک تجزیه و ترکیب (انالیز و سنتز) از سوی دیگر است:
1
خاکی که
به زیر پای هر نادانی است
·
خیام در این مصراع
بشریت را به دو طبقه دانا و نادان تقسیم می کند:
·
معیار خیام برای این طبقه بندی، مطلقا سوبژکتیف است.
·
انگار دانائی و نادانی مادر زادی اند و نه اجتماعی و
اکتسابی.
·
انگار نه انگار که همه بسته به پایگاه و خاستگاه طبقاتی خود
از نعمات مادی و فرهنگی جامعه بهره مند می شوند.
·
درست در ساعاتی که بچه فئودالی بوسیله معلم خصوصی تعلیم می
بیند و نعمات فکری، معنوی و فرهنگی را از آن خود می کند، در همین ساعات، بچه
رعیتی، بنده و غلام و نوکر و کلفتی در طویله شیر می دوشد، گوسفندها را به چرا می
برد، زمین شخم می زند و غیره.
2
کفّ
صنمیّ و چهره ی جانانی است
·
خیام با واژه «نادان» طبقات زحمتکش را مورد تحقیر قرار می
دهد و بلحاظ استه تیکی زشت قلمداد می کند.
·
چون بلافاصله ضد
نادان را صنم و جانان جا می زند.
·
انگار هر کس که زیبا باشد، علامه هر است و هرکس که نادان
باشد، زشت و نکبت.
·
زهر ایدئولوژیکی آثار هنری در همین چیزها ست.
·
خواننده در نهایت معصومیت، میراث ادبی و هنری کشور خویش را
مصرف می کند و رفته رفته بلحاظ ایدئولوژیکی مسموم می شود، بی آنکه حتی روحش از این
مسمومیت ایدئولوژیکی با خبر شود.
·
بدین طریق است که هر نادانی در ملأ عام تحقیر می شود و ضمنا
زشت جا زده می شود، بی آنکه بتواند دلایل عینی نادانی و زشتی خود را بر زبان آورد.
·
کلفتی که بخش اعظم وقت خود را یا در اصطبل و یا در آشپزخانه
تلف می کند، طبیعی است که ظاهری زشت داشته باشد و نادان باشد.
3
هر خشت
که بر کنگره ی ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است
·
خیام در این بیت، علاوه بر صنم و جانان، به روند خاک گشتن
اندام شاه و وزیر نیز اشاره می کند و عملا طبقه حاکمه را ضد دیگر طبقه نادان تلقی
می کند.
·
صنم و جانان نیز زنان و دختران متعلق به طبقه حاکمه بوده
اند.
·
می توان گفت که خیام دیالک تیک فراز و فرود را از سوئی به
شکل دیالک تیک نادان و دانا، از سوی دیگر به شکل دیالک تیک زشت و زیبا و بالاخره
به شکل دیالک تیک توده و طبقه حاکمه بسط و
تعمیم می دهد، تا به خواننده حالی کند که همه اندام های همه طبقات اجتماعی روزی به
عناصر اولیه تجزیه خواهند شد، یعنی خاک خواهند گشت و بعد از خاک اندام و اعضای اندام
آنها خشت و خانه و پل و کاروانسرا ساخته خواهد شد.
4
·
جهان بینی ماتریالیستی خیام از همین رباعی نیز نمایان می
گردد:
·
او برای ارگانیسم (اندام) موجودات زنده، منشاء مادی قائل می
شود:
·
همه چیز از خاک پدید می آیند، همه چیز از عناصر مادی اولیه
ترکیب می شوند و سرانجام به خاک، یعنی به همان عناصر ساده ی اولیه تجریه می شوند.
·
وقتی از بسط و تعمیم دیالک تیک انالیز و سنتز، دیالک تیک
تجزیه و ترکیب سخن می گوییم، منظورمان همین است:
·
از خاک نشئت گرفتن و به خاک تجزیه شدن.
·
در تئولوژی اسلامی هم همین دیالک تیک به طرز زیر فرمولبندی
می شود:
·
انا لله و انا الیه راجعون
·
از خدا (خاک، ماده ازلی و ابدی) می آییم و به خدا (خاک،
ماده ازلی و ابدی) برمی گردیم.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر