شین
میم شین
(گلستان سعدی. دیباچه)
اقلیم پارس را
غم از آسیب دهر نیست
تا برسرش بود،
چو توئی سایه خدا
·
معنی تحت اللفظی:
·
تا زمانی که سایه خدائی (ظل اللهی) نظیر تو بر خطه فارس
گسترده است، از آسیب روزگار غمی نخواهد بود.
·
این بیت سعدی ـ بظاهر ـ در مدح سعدبن زنگی است، ولی در عین
حال حاوی نکات ایدئولوژی و جهان بینانه مهمی است که باید تحلیل شوند.
·
برای این کار باید مفاهیم این بیت مورد تأمل قرار گیرند:
1
اقلیم پارس را
غم از آسیب دهر نیست
تا برسرش بود،
چو توئی سایه خدا
·
سعدی قبل از همه، مفهوم دهر را به مثابه قوه ای که می تواند
خطه فارس را به خطر اندازد، به خدمت می گیرد.
·
دهر اما به چه معنی است؟
2
·
دهر و یا روزگار و غیره باید در روند تحلیل آثار سعدی و
حافظ و فردوسی و غیره مورد بررسی مشخص قرار گیرد.
·
سعدی در این بیت، در هر صورت، دشمنان متنوع خطه فارس را در
مفهوم «دهر» تجرید می کند.
·
دهر بدین طریق، دیالک تیکی از قوای طبیعی و اجتماعی جلوه می
کند.
·
دهر می تواند موجد بلای آسمانی باشد و خطه فارس را به زلزله
ای، توفانی، حمله ملخی، سیلی، بی بارانی و بی آبی و قحط سالی و غیره «آسیب» زند و
نابود سازد.
·
معلوم نیست که سایه خدا در این جور مواقع چه کاری از دستش
برمی آید.
3
·
دهر می تواند موجد حملات اقوام بیگانه از جنس مغول و تاتار
و غیره باشد.
·
تجربه نشان داده که در این جور مواقع، سایه های خدا پا به
فرار می گذارند و بعد گرده به یوغ قلدری اجنبی می دهند، تا به ازای خواری مادی و
معنوی مضاعف توده ها، امتیازات خود را حفظ کنند.
4
·
دهر اما می تواند دهریون را به مبارزه ایدئولوژیکی با
فئودالیسم و روحانیت برانگیزد و ستون فقرات تئولوژی اسلامی را از درون تهی سازد و
زمینه را برای شورش های انقلابی فراهم آورد.
·
سایه خدا در این جور مواقع می تواند بیرحمانه وارد عمل شود
و جنبش ایدئولوژیکی و اجتماعی را با خشونت بی سابقه ای در هم کوبد.
·
منظور سعدی هم ـ در حقیقت ـ همین است.
5
اقلیم پارس را
غم از آسیب دهر نیست
تا برسرش بود،
چو توئی سایه خدا
·
مفهوم مهم دیگر در این بیت، «ظل الله» است.
·
مفهوم ظل الله اصولا با پیدایش مفهوم الله در رابطه
ناگسستنی قرار دارد.
·
خدایان زمینی در هیئت خوانین خلفا و و سلاطین و امپراطوران
و غیره در آئینه آسمان منعکس شده اند.
·
عکس های حاصله مورد انتزاع و تجرید قرار گرفته اند، یعنی
جنبه های خاص هر کدام از آنها مورد صرفنظر قرار گرفته و جنبه های عام و مشترک آنها
حفظ شده اند و از مجموعه عکس های حاصله در آئینه آسمان، عکس بزرگ واحد تشکیل شده
است و نام خدای واحد به خود گرفته است.
6
·
برای تفهیم بهتر منظور خود، به جای خوانین و سلاطین و غیره،
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره را قرار دهیم و بعد همه آنها را در آئینه ضمیر خود منعکس
کنیم و مورد انتزاع قرار دهیم.
·
یعنی جنبه های خاص سرو و صنوبر و سپیدار و غیره را کنار
نهیم و جنبه های عام و مشترک آنها را حفظ کنیم.
·
آنگاه تصویر ذهنی واحدی پیدا می کنیم که در مفهوم «درخت»
تبلور می یابد.
·
درخت در حقیقت، انعکاس انتزاعی سرو و صنوبر و سپیدار و نارون و بید و غیره است که فقط در کله
آدم ها وجود دارد و اگر کسی قصد دیدن آن را داشته باشد، باید از عالم ذهنی
(سوبژکتیف) بیرون آید و وارد عالم عینی
(اوبژکتیف) شود و به درختان مشخص سرو و صنوبر و غیره برسد.
7
·
مفهوم «الله» هم از جنس مفهوم «درخت» است.
·
الله موجودی انتزاعی (مجرد) است و فقط در کله آدم ها وجود دارد.
·
برای دیدن الله مشخص و واقعی باید به سراغ خدایان زمینی رفت
و با سعدبن زنگی و تزار و سزار و ریگان و بوش و پوتین و خمینی و خامنه ای و چنگیز
و تیمور و شمر و یزید و سران کشورها و کنسرن ها و ژنرال ها و غیره آشنا شد.
·
خدا در واقع انعکاس آسمانی ـ انتزاعی همین ها ست.
·
خدا در حقیقت سایه این ها ست و نه برعکس.
·
هیتلرها و موسولینی ها و پینوچه ها و بوش ها و مرکل ها و
بلر ها و سارکوزی ها و خامنه ها و موسوی ها نه سایه های خدا، بلکه خدا سایه آنها
ست.
·
خدا سایه (انعکاس) آسمانی ـ انتزاعی آنها ست.
8
·
به عبارت دقیقتر، خدا سایه و یا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی
طبقه حاکمه ملی و بین المللی است.
·
با از بین رفتن انقلابی و نهائی و ناگزیر طبقه حاکمه، خدا
نیز از بین خواهد رفت.
·
به همان سان که با از بین رفتن چیزی، تصویر آن در آئینه نیز
از بین می رود.
·
به همان سان که امروز از دینوسورها فقط نامی باقی مانده،
دیر یا زود از خدایان زمینی و لاجرم از انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها، یعنی از
خدا، نام رنگپریده ای در خاطر بنی بشر باقی خواهد ماند.
9
اقلیم پارس را
غم از آسیب دهر نیست
تا برسرش بود،
چو توئی سایه خدا
·
سعدی در این بیت و در خیلی جاهای دیگر، دیالک تیک شخصیت و
توده را به شکل دیالک تیک سایه خدا و خلق بسط و تعمیم می دهد و بلافاصله تخریب می کند و به شکل دیالک تیک
واره همه چیز و هیچ در می آورد.
·
سعدی بدین طریق، سایه خدا را همه کاره و همه چیز جا می زند
و برای توده های مولد و زحمتکش، یعنی برای سازندگان حقیقی جامعه و جهان تره هم خرد
نمی کند.
·
همین طرز تفکر سعدی کماکان در ذهنیت اکثریت روشنفکران جامعه
و جهان و به دسیسه سنجیده طبقه حاکمه ملی و بین المللی کم و بیش وجود دارد.
·
بخش اعظم اشعار شاملو و کدکنی و غیره تبلیغ مستور و متنوع
همین تئوری سایه های خدا ست که «تئوری نخبگان» نام گرفته است.
·
سعدی سعدبن زنگی را سایه خدا و ناجی خلق جا می زد، حافظ شاه
شجاع را «جان جهان» می نامد:
مظـهر لطـف ازل، روشنی چشم امل
جامع علم و عمل، جان جهان شاه شجاع
جامع علم و عمل، جان جهان شاه شجاع
عمر خسرو طلب، ار نفع جهان می خواهی
کـه وجودی اسـت، عطابخش و کریمی نفاع
کـه وجودی اسـت، عطابخش و کریمی نفاع
·
شاملو و کدکنی و دولت آبادی و غیره روشنفکر و چریک و غیره
را تعیین کننده جا می زنند و حزب الله ولی فقیه و امام زمان را.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر