دنیا ـ
ارگان تئوریک حزب توده ایران
سال 1359
شماره 4
شین میم شین
سياوش كسرائى
·
مى خواهم خواهش كنم، كمى در باره ی شعر فارسى از گذشته ی دور و بويژه
در باره ی كاربردهاى اجتماعى و سياسى آن صحبت بفرمائيد.
1
·
آيا به نظر شما در ملت ما اثر خاصى دارد؟
2
·
آيا مى توان خصيصه اى از جهت تأثير پذيرى در برابر شعر در ميان ساير
ملل براى ما قائل شد؟
3
·
«برد
و كاربرد» هاى شعر در زندگى ما، احترام به شاعران، ميل به شاعرى كه اينهمه رو
بفزونى است، پناه بردن به شعر در موارد شادى و غم هاى بزرگ، پديده اي است كه مرا
به اين سئوال وا مى دارد.
احسان طبرى
·
شعر را در كشور ما مى توان يك "فرهنگواره" (Subculture) ناميد كه تمدن ايرانى
را در تمام جهاتش منعكس مى كند.
1
·
در اين فرهنگواره نه تنها فلسفه و عرفان و سياست، حتى طباخى يا خياطى
نيز اسناد منظوم خود را بوجود آورده است.
2
·
كاربرد اجتماعى و سياسى شعر در ايران، هميشه فوقالعاده جدى بوده
است.
3
·
براى اسمعيليه و صوفيه و ديرتر براى جنبش حروفيه، شعر افزار عمده ی
تبليغ و ترويج بوده است.
4
·
شيعيه از شعر به حد اعلا استفاده كرده و با آن مخالفان عقيدتى خود را
نكوهيده و پيشوايان مذهبى خود را ستوده است.
5
·
در دربارهاى پادشاهان و اميران، از شعر سودجوئى فراوان كرده اند كه
از سودي كه بنام "صله" به شاعران مى رساندند يا نمى رساندند، بسى بيشتر بوده
است، (مقصد آنست كه حتى اگر تنها جهت صرفاً مادى اين سود را هم در نظر گيريم.)
6
·
در دوران معاصر، جنبش مشروطيت با حربه ی شعر كار
بزرگى انجام داده است.
الف
·
افشاگرى استبداد در زبان جد يا طنز در شعر فارسى دوران مشروطه و پس
از آن قوى بوده است.
ب
·
همين اشارات كوتاه و پراكنده دامنه ی وسيع كاربرد اجتماعى و سياسى
شعر فارسى را در تاريخ گذشته كشورمان نشان مى دهد.
7
·
اما اينكه آيا شعر براى مردم سرزمين ما جاذبه اى و تأثيرى خاص دارد،
حقيقتى است كه در آن محل ترديد نيست و اِلا مقام شعر در تمدن ايرانى به چنين اوجى
نمى رسيد و اينكه اين خصيصه ی ويژه مردم ما باشد و از نوعى تأثيرپذيرى يگانه نزد
ايرانيان حكايت كند، در پاسخ بايد بسى تأمل ورزيد.
8
·
زيرا شعر در همه ی تمدن ها تجلى نيرومندى دارد و تنها مقايسه ی
تاريخى ـ ادبى مى تواند نشان دهد كه آيا اين تجلى در كشور ما از همه ی جاى ديگر
پرتوفشان تر است يا نه؟
9
·
اما با اطمينان مى توان گفت كه ايران در رديف كشورهاى نادرى است كه
در آن شعر از چهارچوب عادى خود خارج شده و نقش مدنى و تاريخى عظيمى ايفا كرده است
و چنانكه ياد كردم به نوعى فرهنگواره بدل شده است.
10
·
اينكه در كشور ما شعرگوئى و شاعرى چنين رايج است، نه تنها عامل
پيدايش "پديده ی شعر" در ايران است، بلكه محصول آن نيز است.
11
·
چون شعر در ايران زياد به وسيله ی ادبيات و فرهنگ ديرينه اش
"تبليغ شد"، لذا ناچار ميدان بيشترى باز مى كند، اين از نوع تأثير علت و
معلول در يكديگر است و آنچه كه در اصطلاح سيبرنتيك معاصر آن را "پيوند
معكوس" مىنامند.
12
·
تمايل به قافيه بافى و آنچه به شوخى "مترومانى" يا
"جنون وزن" نام گرفته تا آنجا كه من مى دانم در بين آلمان ها نيز قوى است
و مانند ما براى هر چيز شعرى دارند.
13
·
رومن رولان در رمان "ژان كريستف" به اين اشعار "بند
تنبانى" آلمان ها اشاره مى كند كه با خط زيباى گوتيك نوشته شده است و مرقع وار
در خانه ها و مغازه ها آويخته است.
14
·
از زمانيكه شعر "دمكراتيزه" شد و باستيل وزن و قافيه را به
اصطلاح ويكتور هوگو درهم كوبيد، شعرسرائى از قيد و بند عروض كلاسيك رست و آسان تر
شد.
15
·
شعر به آن چيزى بدل شد كه قدما در حكمت آن را به بيان خواجه نصير
"كلام مخيل" مى خواندند.
16
·
اين امر از سوئى و نهاد پرشور و عاطفى خلق ما (لااقل در اين دوران
تاريخ) از سوى ديگر، فورانى از شعرگوئى پديد آورده است.
17
·
شعر اكسيرى براى رنج ها، عصاى تعادل براى مرد رسن باز و وسيله اى
براى جبران خلأ ها و كمبودها شده است.
18
·
شعر گاه نوعى افيون است و گاه نوعى شيپور نبرد.
19
·
عملكردهاى مختلف، شعر را دائماً به صحنه مى آورد
و مورد نياز انسان مى سازد.
20
·
خلق هاى ديگر نيز براى شعر جاى زيادى باز كرده اند و شعر به همراه
موسيقى، زندگى آن ها را انباشته است.
21
·
بارى شعر نعمتى است كه به قول يك ترانه ی معروف روسى "بشر را در
زندگي اش يارى و مدد مى دهد" تا جاده ی دشوار را آسان تر بپيمايد.
22
·
ولى در استفاده از هر نعمتى بايد اندازه نگه داشت.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر