بورژوازی
اثری از الفارو سیکوه ئیروز
تأملی در نظرات راوی (1)
گاف سنگزاد
اثری از الفارو سیکوه ئیروز
تأملی در نظرات راوی (1)
گاف سنگزاد
• نظرات راوی ـ مثل همیشه ـ سنجیده و اندیشیده اند و با آنها در خطوط کلی شان نمی توان موافق نبود.
• تأمل روی نظرات ایشان جسارتی بیش از آن می طلبد که ما داشته باشیم.
• این حقیقت امر اما مانع آن نمی شود که ما به ابراز نظر بپردازیم و صحت و سقم نظرات خود را به محک بزنیم.
1
• همانطور که راوی بدرستی توضیح داده اند، ما در تاریخ با دو بورژوازی روبرو می شویم:
• بورژوازی آغازین که بنا بر توضیح ایشان طبقه ای ضد فئودالی، انقلابی و مترقی بوده:
• چون بر ضد مناسبات تولیدی فرتوت فئودالی مبارزه می کرد و مناسبات تولیدی نوین و مترقی تری را نمایندگی می کرد.
• راوی این حقیقت امر را مفصلا توضیح داده اند و ما نیازی به تکرار توضیحات ایشان نمی بینیم.
• لیبرالیسم پرچم سیاسی و ایدئولوژیکی این بورژوازی بوده است، با شعارهای معروف آزادی، برابری و برادری.
• بورژوازی انقلابی آغازین اما طبقه انقلابی استثمارگری بوده و از همان آغاز نمی توانسته تمامت حقیقت عینی را نمایندگی کند.
• همان بورژوازی آغازین که برافرازنده پرچم لیبرالیسم بود، آنجا که لیبرالیسم با منافع طبقاتی اش ناسازگار بود، شعارهای لیبرالیستی خود را زیر پا می نهاد.
• برجسته ترین نماینده ایدئولوژیکی بورژوازی آغازین ـ کانت ـ چپاول مستعمرات را و کلونیالیسم را تأیید و هر شنونده ای را مات و متحیر می سازد.
• لوسوردو در مقاله مفصل خویش تحت عنوان «جامعه بورژوائی و دولت: هگل، مارکس و دو لیبرالیسم» که بخش اول آن ترجمه و منتشر شده، همین جنبه ها را زیر ذره بین می گذارد.
2
• با توسعه و تکوین و تحکیم مناسبات تولیدی سرمایه داری در اواخر قرن نوزدهم، به همان سان که راوی بدرستی تحلیل کرده اند، بورژوازی از پتانسیل انقلابی خود تهی می شود، به طبقه ای ارتجاعی بدل می گردد و فاتحه بلندی بر لیبرالیسم به مثابه پرچم سیاسی و ایدئولوژیکی خویش می خواند.• این نقطه عطف زمانی با گذار سرمایه داری رقابت آزاد به سرمایه داری انحصاری (امپریالیسم) همزمان است.
• این بورژوازی را بورژوازی واپسین و اکنون بورژوازی معاصر می نامند که به جای لیبرالیسم، ایراسیونالیسم های رنگارنگ را نمایندگی می کند که در خطوط کلی شان با عقب مانده ترین ایدئولوژی ها انطباق می یابند.
• مراجعه کنید به خرد، ایراسیونالیسم (خردستیزی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• همان لیبرالیسم بورژوازی آغازین به مثابه پرچم ایدئولوژیکی و سیاسی را در این مرحله، طبقه کارگر بدوش مجروح خویش می کشد و دفاع از آزادی، برابری و برادری را ضمن تعمیق تعریف آن عناصر، در برنامه خود وارد می سازد.
• بورژوازی واپسین و یا معاصر اکنون دیگر نمی تواند از لیبرالیسم دفاع کند.
• به قول حکیم پرولتاریا ـ هانس هاینتس هولتس ـ لیبرالیسم اکنون حتی برای خود بورژوازی در حد ایدئالی دست نایافتنی است.
• بیهوده نیست که مارکس اولین وظیفه پرولتاریای پیروز را توسعه و تحکیم دموکراسی می داند.
• طبقه کارگر اکنون در عمل، خط بورژوازی انقلابی آغازین را، خط کانت و هگل و فویرباخ و روبسپیر و هولباخ و هلوه تیوس و دیدرو و روسو و غیره را ادامه می دهد:
• پرچم آنان را اکنون پرولتاریا در هیئت حزب خویش بدوش می کشد و از آزادی، برابری و برادری راستین و نه صرفا فرمال دفاع می کند.
• اینکه بورژوازی معاصر، با توسل به حیله و ترفند، پرچم خود را نئولیبرالیسم می نامد، نشانی از این ایدئالیت لیبرالیسم است و ضمنا نشانه ورشکسستگی ایدئولوژیکی آن است.
پرچم سیاسی و ایدئولوژیکی بورژوازی معاصر نه لیبرالیسم و بدتر از آن، نه «نئولیبرالیسم»، بلکه ایراسیونالیسم است با هزاران رنگ و نیرنگ.
تا بعد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر