۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (68)

تریاد ماده ـ زمان ـ مکان

مسعود دلیجانی
بال طلب
سرچشمه:

مسعود دلیجانی
بدین طریق نگارنده که با شناخت حسی با جهان پیرامونش ارتباط برقرار می کند، بتواند از بار فلسفی دانش مدون و گرانقدر شما بهرمند شود.

ربابه

• برداشت شما از شناخت حسی به احتمال قوی نادقیق است.
• شناخت خود عرصه وسیعی را در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی تشکیل می دهد که مقولات و قوانین خاص خود را دارد:
• فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی بنظر من روی سه پا ایستاده است:
• ماتریالیسم دیالک تیکی
• ماتریالیسم تاریخی
• تئوری شناخت

• آنجا مفهوم «شناخت حسی» باید تعریف دیگری داشته باشد.

• منظور شما احتمالا انعکاس عاطفی ـ احساسی ـ تخیلی است:
• شاید بتوان از شناخت استه تیکی سخن گفت.

• شناخت حسی (ادراک واقعیت عینی) اگر اشتباه نکنم، مرحله اول روند شناخت را تشکیل می دهد:
• در این مرحله شناخت، حواس از چیزها تصویربرداری می کنند و در اختیار دستگاه غول آسای مغز قرار می دهند تا روی آنها کار کند (شناخت عقلی و یا منطقی)

• اختلاف بینشی دیگری که من با شما دارم، این است که شما بین شناخت فلسفی و شناخت استه تیکی دیوار می کشید.

• غیر از شیوه تحلیل مارکسیستی که مورد نظر من و امثال من است، شیوه تحلیل علمی دیگری در همه زمینه ها وجود ندارد.
• آثار هنری هم باید بطرزی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ تاریخی تحلیل شوند، اگر قرار است که تحلیل شوند.
• من در حال تمرین این متد تحلیل و آموزش آن هستم.
• از این رو بحث به هر صورت الزامی، یاریگر و روشنگر است.

مسعود دلیجانی
به نظر می رسد شرط لازم برای اینکه مقولاتی، دیالکتیکی خوانده شوند، داشتن دو اصل وحدت و تضاد باشد اما چنین شرطی کافی و ناگزیر نیست.

ربابه

• اگر چیزها و تصاویر معنوی آنها (مفاهیم و مقولات و غیره) بخواهند دیالک تیکی باشند، باید در ستیز و همزیستی همزمان با هم باشند.
• چیزی در هستی یافت نمی شود که از این قاعده مستثنی باشد.
• و گرنه نمی تواند حرکت مند باشد و ثباتمند.

مسعود دلیجانی
چرا که مقولاتی هستند که نه تنها یکدیگر را نفی نمی کنند بلکه وحدت است که خصلت اساسی آنها را بیان می کند، مانند مقولات تاریخی و منطقی.

ربابه

• مقولات منطقی و تاریخی نیز ستیزمند و وحدتمند همزمان هستند:
• هم ضد همدیگر اند و هم در وحدت با همدیگرند.
• اگر این دیالک تیکیت (به تقلید از نیما، دیالک تیک وارگی) را از دست بدهند، فرو می پاشند:
• تریاد تز ـ آنتی تز ـ سنتز یونیورسال است.
• تعریف دایرة المعارفی این دیالک تیک احتمالا دیر یا زود در تارنمای «دایرة المعارف روشنگری» ارائه داده خواهد شد.
• بعد می توانیم بر اساس آن در این مورد مشخصا بحث کنیم.

مسعود دلیجانی
در مورد زمان و مکان نیز احساس می کنم که وحدت جدایی ناپذیر دیالکتیکی باشد که خصلت اساسی این دو مقوله را بیان می کند.

ربابه

• در مورد تریاد ماده ـ زمان ـ مکان ما با سه مقوله و اگر حرکت را هم در نظر بگیریم حتی با چهار مقوله در داربست واحدی سر و کار داریم.
• پیوند همه اینها بی چون و چرا ست:
• نه ماده بی حرکت، بی زمان و بی مکان وجود دارد و نه حرکت، مکان و زمان بی ماده.
• دوست مان «ح» بدرستی گفته بود که بین مکان و زمان در این داربست وحدت هست و نه تضاد:
• باید دقت کرد که اینجا داربست متشکل از ماده ـ مکان ـ زمان ـ حرکت مورد نظر بوده است.
• آنچه بعدا تصحیح کرده (توضیح بیشتر داده) این است که مکان و زمان هر کدام فی نفسه تضادمندند:
• یعنی مکان و یا زمان حاوی دیالک تیک پیوست و گسست و دیالک تیک یتناهیت و لایتناهیت (پایان مندی و بی پایانی) اند.

• توضیح شما نیز تقریبا در این راستا ست و درست است:
• « هر کدام در درون زمان یا مکان قابل پیگیری است.»

مسعود دلیجانی
اما صرفا وحدت یا تضاد بین آنها نمی تواند بیان کنندهء وحدت یا تضاد بین زمان و مکان باشد.

ربابه

• حق باشما ست:
• بین زمان و مکان و ماده و حرکت پیوند بی چون و چرا هست:
• هیچکدام دیگری را نمی تواند مستثنی کند.
• هیچکدام بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد.

مسعود دلیجانی

بنا بر این نمی توان تضاد بین آنها را مستقیما به زمان و مکان نسبت داد.

ربابه

• حق با شما ست.

مسعود دلیجانی
چرا که زمان و مکان همچون مقولات تاریخی و منطقی به قول نیک آیین نه تنها یکدیگر را نفی نمی کنند بلکه وحدت دیالکتیکی بین آنها بر قرار است.

ربابه

• در هر صورت زمان و مکان را نمی توان با دیالک تیک منطقی ـ تاریخی مقایسه کرد.
• بحث در باره این دیالک تیک را به بعد بگذاریم.
• چون من در این مورد احتیاج به مطالعه دارم و حضور ذهنی ندارم.

ولی اگر نیک آئین به دیالک تیک منطقی و تاریخی باور نداشته باشد و وحدت را مطلق کرده باشد، نظر نویسنده روسی کتاب دو جلدی او نادرست بوده است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر