درنگی
از
میم حجری
فروغ
زندگی
شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد.
تعریف مفهوم حیات به مثابه ریسمانی برای خودکشی، عینا و عملا تحریف حیات است و تعریف ممات.شاید منظور فروغ، تعریف حیات به مثابه دیالک تیک حیات و ممات (تریاد زایش و یا پیدایش و رشد و زوال) باشد.
حیات و هر چیز دیگر حتی از دید عرفان (مولانا)
دیالک تیکی است:
حیات روندی دیالک تیکی از حیات و ممات بی پایان است.
از جمادی مردم و نامی (نبات) شدم
وز نما (نباتی) مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شد
نتیجه:
کی ز مردن کم شدم؟
فروغ
زندگی
شاید
افروختن سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو همآغوشی.
تعریف فروغ از حیات در این تفکر و تصور و تصویر اومبتنی بر دیالک تیک حرکت و سکون (دیالک تیک له له عرقریز در روند عملیات جنسی و رخوت پس از تخلیه حسی و روحی و یا ارگاسم) است.
حیات در واقع هم مبتنی بر دیالک تیک ریاضت (زحمت) و لذت (دیالک تیک تلاش و معاش) است.
دیالک تیک ریاضت و لذت
از دیالک تیک هایی است که مارکس در کاپیتال کشف و فرمولبندی کرده است که فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک جنبش (حرکت) و سکون است.
افروختن سیگاری در فاصله رخوتناک دو هماغوشی
ضمنا
مبتنی بر دیالک تیک سخن و سکوت است.
سخن در روند هماغوشی یکه تاز میدان است و پس از ارگاسم، جای خود را به سکوت می دهد.
به همین دلیل اندام خرد و خراب و خالی به سیگار و یا تریاک و تغذیه پناه می برد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر