۱۴۰۲ اسفند ۲۰, یکشنبه

خود آموز خود اندیشی (۹۱۱)

Bild

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شو

مقدمه

بخش اول

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۷۸)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

نه تلخ است، صبری که بر یاد او ست

که تلخی شکر باشد از دست دوست

معنی تحت اللفظی:

صبر عاشق برای رسیدن به وصل معشوق، نه تلخ، بلکه شیرین است.

برای اینکه زهر از دست دوست، شبیه شکر است.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

دیالک تیک استثناء و قاعده

را

وارونه می سازد و استثناء را به مثابه قاعده جا می زند:

در حالت شیفتگی که غریزه جنسی خرد را مفلوج ساخته باشد،

عاشق به امید وصل، به قبول هر ناگواری تن در می دهد.

ولی این لحظه ای در روند زندگی استو

استثناء است و نه قاعده.

 

سعدی لحظه را روند جا می زند و استثناء را قاعده.

بازی عشق و تلخی و صبر حدی دارد و پس از فراتر رفتن از حد، کسالت آور می شود.

 

سعدی

به طور سوبژکتیویستی

به وارونه سازی حقایق دست می زند،

تا معکوس و وارونه دیدن قضایا را به امری عادی و مشروع در جامعه بدل کند.

 

او اوبژکتیویته اوبژکت را از آن سلب می کند و خواص «در خود» (فی نفسه) اوبژکت را نفی می کند.

 

در نتیجه،

خواص اوبژکت

بسته به سوبژکت، بسته به عامل خارجی (دوست، یار، دلدار، دلبر، معشوق...)، بسته به سوبژکت لایعقل

 تعیین می شود.

بدین طریق زهر و شکر، بسته به دهنده آن تغییر ماهوی پیدا می کنند و به ضد خود بدل می شوند

و

 وقتی خواننده به این استحاله بی قانونمند عادت کرد، به راحتی می تواند بیداد را داد تفسیر کند و به نوکری سرسپرده، بی اراده، بی شعور و وفادار بدل شود.

 

مفهوم «دوست» در قاموس سعدی و حافظ

 مفهوم غریبی است:

«که تلخی شکر باشد از دست دوست.»

 

این بیت شعر ظاهرا معصوم سعدی را حتی سگهای ولگرد ایران ازبر می دانند.

ولی هرگز کسی نمی پرسد که این چه دوستی است که به جایشهد و شکر، زهر در کاسه دوست می ریزد.

دوست مورد نظر سعدی و حافظ در واقع نه دوست، بلکه دشمن طبقاتی توده های مولد و یا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی دشمنان طبقاتی آنها است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر