۱۳۹۹ دی ۲۷, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۳۷۸)

خوداندیشی

شین میم شین

حکایت چهاردهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»،  ص ۳۷ ـ ۳۸)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!

 

حافظ

 

به می عمارت دل کن، که این جهان خراب

بر آن سر است، که از خاک ما بسازد خشت

 

معنی تحت اللفظی:

می بخور.

این جهان جنده قصد خشت سازی از خاک ما را دارد.

 

حافظ

افسانه آفرینش قرآن

را

در مد نظر دارد

که

جبرئیل از خاک

تنیدس حوا و آدم را ساخته است.

اکنون

جهان می خواهد که از خاک ما پس از مرگ و تجزیه و تلاشی،

خشت بسازد.

 

جهان

با

صفت

خراب

به خواننده غزل معرفی می شود.

 

 

جهان

زیر قلم خواجه

فمینیزه می شود.

زن واره می شود تا جنده قلمداد شود.

در غزل دیگری

جهان به عجوزه ای تشبیه دشه است که عروس هزار داماد است.

یعنی

جنده ای آدمکش است.

 

اگر

نعمات دنیوی

بی ارج و ارزشند،

چرا خواجه از رفیقش تیمور لنگ

نمی خواهد که از کشتار بی رحمانه مردن و برده کردن کودکان شان دست بردارد؟

 

چرا

پسرش

زین العابدین

را

برای تربیت

نزد تیمور می فرستد؟

چرا از تیمور خونریز

شفیع روز جزا می سازد و قول کتبی از او برای شفاعت می گیرد؟

 

چرا

منتقد خستگی ناپذیر تزویر و ریا

خود

اهل تزویر و ریا ست؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر