علل رشد پوپولیسم در اروپا و امریکای شمالی
وینسنت ناوارو
استاد سیاست عمومی دانشگاه جانز هاپکینز
در
آمریکا
و
استاد علوم سیاسیِ
در
اسپانیا
ترجمهی احمد سیف
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
۱
نئوفاشیسم
در
قاموس اساتید دانشکاه های امپریالیستی
مخالف نئولیبرالیسم
است.
نئولیبرالیسم چیست؟
مراجعه کنید
به
برای درک نئولیبرالیسم
باید
با
سیاست طبقه حاکمه امپریالیستی
پس از پایان جنگ جهانی دوم
آشنا شد.
طبقه حاکمه امپریالیستی
پس از پایان جنگ جهانی دوم
وارد رقابت با طبقه کارگر به صورت دولتی سازمان یافته (کشورهای سوسیالیستی) می شود.
طبقه حاکمه امپریالیستی
برای کاستن از جاذبه توده گیر سیستم سوسیالیستی
به
تشکیل دولت های سوسیال در کشورهای امپریالیستی
مبادرت می ورزد
تا
جاذبه سوسیالیستی
را
خنثی و بی اثر سازد.
طبقه حاکمه امپریالیستی
بخشی از ثروت و سود حاصله
را
توسط دولت های سوسیال
جلوی زحمتکشان می ریزد
و
سطح زندگی سکنه این کشورها
را
بالاتر می برد.
رفاه مادی با تخریب فکری
توأم می شود.
شکم و زیرشکم زحمتکشان پر می شود
و
کله آنها از مغز اندیشنده خالی می گردد.
حیف و میل و ریخت و پاش
در
دستور روز توده مردم قرار می گیرد.
بدین طریق و با این ترفند
جاذبه کشورهای سوسیالیستی
از
بین می رود.
ورق
حتی
برمی گردد
و
جوامع امپریالیستی
برای سکنه کشورهای سوسیالیستی
جذابیت کسب می کنند.
تحت تأثیر این سیاست موسوم به دولت های سوسیال
فرار از کشورهای سوسیالیستی
رواج می یابد
که
در
دهه های آخر قرن بیستم
اوج می گیرد
و
کشورهای سوسیالیستی
را
به
زانو در می آورد.
۲
پس از فروپاشی کشورهای سوسیالیستی
دولت های سوسیال
ضرورت وجودی خود
را
از
دست می دهند.
آنگاه
طبقه حاکمه امپریالیستی
چهره کریه خود
را
به
توده فریب خورده
نشان می دهد.
دولت های سوسیال
در
غیاب دولت های سوسیالیستی
از
بین می روند
و
احزاب سوسیال ـ دموکرات و کار و غیره
ماهیت امپریالیستی و ضد کارگری و ضد توده ای خود
را
آشکار می سازند.
تخریب دولت های سوسیال
چه بسا
به
دست احزاب سوسیال ـ دموکرات
(در آلمان توسط دولت گرهارد شرودر رهبر حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان)
صورت می گیرد.
دیگر
تفاوتی بین احزاب محافظه کار با احزاب سوسیال ـ دموکرات و کار و غیره
به
چشم نمی خورد.
تخریب دولت های سوسیال در کشورهای امپریالیستی
یعنی
واپس ستانی رفاه مصلحتی حساب شده زحمتکشان
با
تخریب دولت های کشورهای دیگر
با
بی اعتبارسازی سرحدات ملی کشورهای دیگر
با
تجاوز بی رحمانه به خاک کشورهای دیگر
با
اشغال و تخریب و تاراج دار و ندار ملل دیگر
با
تشکیل دار و دسته های فوندامنتالیستی
توأم می شود.
این روند و روال
تحت عناوین مختلف
از
قبیل گلوبالیزاسیون و پست مدرنیسم و نئولیبرالیسم و غیره
به
خورد خلایق خر داده می شود.
۳
طبقه حاکمه امپریالیستی
دیگر
ضرورتی به ریختن بخشی از ثروت و سود خود
به
سفره زحمتکشان کشورهای امپریالیستی
نمی بیند.
دولت های سوسیال
سلب فونکسیونالیته می شوند
و
فونکسیون خود
را
به
کلیساها و بنیادهای خیریه و غیره
محول می کنند.
توده سابقا عزیز کرده طبقه حاکمه امپریالیستی
ذلیل می شود.
با
تخریب بی برگشت اردوگاه سوسیالیستی و تبدیل احزاب کمونیستی به احزاب بورژوایی سوسیال ـ دموکرات و چپ و غیره
بدبختی توده فریب خورده
مضاعف
می گردد.
توده شست و شوی مغزی شده
دهه های متمادی
بی پناه و بی یار و یاور می ماند.
۴
طبقه حاکمه امپریالیستی
برای توده بی پناه و بی یار و یاور و شست و شوی مغزی شده
نئوفاشیسم
را
از
خورجین جادو
بیرون می آورد.
جای احزاب کارگری ـ کمونیستی انقلابی
را
در
کشورهای امپریالیستی
احزاب ضد کارگری ـ نئوفاشیستی ارتجاعی
می گیرند
و
در
کشورهای جهان سوم
جریانات فوندامنتالیستی و پانیستی و فاشیستی.
۵
همچنین ردّ سیاستهای نولیبرالی
(یعنی رفرم بازار کار که موجب بیکاری و ناپایداری و تزلزل میشود،
کاستن از هزینههای عمومی، کاهش حمایتها و حقوق اجتماعی، و تمرکز قدرت در دست حکومت مرکزی، که از دید این جماعت درواقع ابزاری در دست لابیگران مالی و اقتصادی است).
نئوفاشیسم
به
قول استاد عوامفریب دانشکاه
اولا
به
مخالفت
با
«رفرم بازار کار»
تظاهر می کند
که
«موجب بیکاری و ناپایداری و تزلزل (؟) شده است.»
نئوفاشیسم
ثانیا
به
مخالفت
با
«کاستن از هزینه های عمومی، کاهش حمایت ها و حقوق اجتماعی»
(تخریب دولت های سوسیال)
تظاهر می کند.
نئوفاشیسم
ثالثا
به
مخافت
با
«تمرکز قدرت در دست حکومت مرکزی»
تظاهر می کند،
که
«از دید این جماعت درواقع ابزاری در دست لابیگران مالی و اقتصادی است.»
ساز و برگ عوامفریبی طبقه حاکمه امپریالیستی
همه
آماده است.
خدا
به
طبقه کارگر متکی بر نئوفاشیسم
در
جوامع امپریالیستی
و
متکی
بر
فوندامنتالیسم و پانیسم و فاشیسم
در
کشورهای دیگر
رحم کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر