۱۳۹۷ شهریور ۱۵, پنجشنبه

زبان فارسی و ناهنجاری های جدیدش (۲۲ )

 
مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)

اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»

دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)

ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
 
سؤال این بود
که
چرا 
زیربنای اقتصادی جامعه عوض می شود،
ولی عناصری از روبنای ایده ئولوژیکی کهنه
(سلطنت، ولایت فقیه، شورای نگهبان و غیره)
به حیات نکبت بار خود ادامه می دهند؟

۱

مجموعه این عناصر و ساختارها
که
با یکدیگر و همچنین با نظام روزی رسان خود
پیوندهای معین و متقابل دارند،
تا زمانی که این نظام فئودالی متزلزل نشده است،
همچنان
با
قوت و استحکام خود
باقی می مانند
و
به گونه ای هماهنگ و فراگیر عمل می کنند.
 
این ادعای الف برزگر 
هم
با دعاوی قبلی خود او در تضاد است
و
بطلانش 
در کوره عمل
اثبات شده است.
 
نظام فئودالی
در اقصاء نقاط جهان
متزلزل و حتی سرنگون شده،
بی آنکه عناصرو ساختارهای فئودالی از بین رفته باشند.
 
۲
دلیل نظری و اسلوبی این پدیده
استقلال نسبی روبنای ایده ئولوژیکی در مقابل زیربنای اقتصادی 
است.
 
دشواری و بغرنجی توسعه جامعه ای هم همین جا ست.
 
با تصویب قوانینی می توان فاتحه ای
 بر
 زیربنای اقتصادی
 (مناسبات تولیدی، بویژه مالکیت خصوصی بر وسایل اساسی تولید) 
خواند،
ولی غلبه بر عناصر روبنایی ـ ایده ئولوژیکی
مثلا مذهب
دهه های متمادی طول می کشد.
 
برای غلبه بر عناصر روبنایی ـ ایده ئولوژیکی،
به روشنگری سیستماتیک درازمدت نیاز می افتد.
 
عناصر روبنایی ـ ایده ئولوژیکی
می توانند بی اعتنا به بود و نبود زیربنای اقتصادی 
به حیات نکبت بار خود ادامه دهند و توسعه جامعه را حتی به گند کشند.
 
به همین دلیل
مذهب و خرافه و کشیش و کلیسا 
پس از ۷۰ سال حکومت شوراها
در 
 اتحاد شوروی
به آسانی حیرت انگیزی مجددا احیا می شود و برو ـ بیا کسب می کند.
 
استقلال نسبی اقطاب دیالک تیکی
را
نباید دستکم گرفت.
 
 
فریدریش انگلس
برای درک و توضیح این مسئله
مفهوم ارجمندی تحت عنوان «در تحلیل نهایی»
 توسعه داده ، تدوین کرده و به میراث نهاده است:
زیربنای اقتصادی
در 
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
ـ در تحلیل نهایی ـ
نقش تعیین کننده  به عهده دارد.

۳
دلیل مشخص بقای عناصر و ساختارهای فئودالی
سقوط ایده ئولوژیکی بورژوازی 
است.

بورژوازی واپسین
همه دستاوردهای مترقی بورژوازی مترقی آغازین
را
به گور سپرده است
و
با
بدترین دشمنان بورژوازی آغازین
(اشرافیت برده دار، فئودال، روحانی و غیره)
به وحدت رسیده است.


بورژوازی واپسین
چه بسا
مذاهب کهنه و کپک زده
را
از قبور قرون بیرون می آورد، سوهان می زند، نوسازی می کند و مجددا مد می کند.
 
 
کندی به جکی می گوید:
تو حالا شهبانوی جهانی
 
یعنی خودش را جزو خوانین و سلاطین برده داری و فئودالی می داند.
 
بوش و وحوش و مش دونالد
جام به جام فقها و سلاطین برده داری  و فئودالی
(واتیکان و عربستان و امارات عربی و غیره)
می زنند.
 
شیوه حکومت مش دونالد
به لحاظ فرم
فرقی با سلطنت سلاطین قرون و سطی ندارد.
 
تک تک اعضای خاندان سلطنتی مش دونالد
حتی نوزادان شیرخواره خاندان
پست و مقام دارند و کاره ای اند.
 
بورژوازی واپسین
با 
عناصر و ساختارهای فرماسیون های اقتصادی کهنه و کپک زده
مشکلی ندارد.
 
شازده امپریالیسم انگلیس
حتی
دست به سنت شکنی می زند
و
به عوض ازدواج با شازده دیگر و یا فئودال زاده دیگر،
با هنرپیشه ای ازدواج می کند.
 
۴
اکنون
دیری است
که
حامل یگانه دستاوردهای فلسفه کلاسیک بورژوایی و انقلابات بورژوایی
و
حتی
شعارهای برنامه ای بورژوایی
(آزادی ـ برابری ـ برادری، ناسیونالیسم و خردگرایی و اخلاقگرایی و غیره)
طبقه کارگر
است.
 
حتی 
وظایف اشرافیت برده دار آغازین و فئودال آغازین
را
مثلا
دفاع از مذهب
را
طبقه کارگر
به عهده دارد.
 
دلیل سقوط طبقات دیگر جامعه
و
صعود طبقه کارگر
محتوای دوران است:
گذار تمامارضی از فرماسیون اقتصادی  سرمایه درای به فرماسیون اقتصادی سوسیالیسم
است.
 
کلید حل این معما هم همین جا ست:
عناصر و ساختارهای ماقبل سرمایه داری،
زمانی از بین می روند
که
در 
جامعه بشری 
انقلاب سوسیالیستی پیروز می شود
و
طبقه کارگر با متحدینش زمام امور را به دست می گیرد.
 
۵
برای توضیح نظری ـ اسلوبی این مسئله
 باید 
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به خدمت گرفت:
 
سلطنت و ولایت فقیه و دیگر عناصر و ساختارهای فئودالی
به مثابه فرم حفظ می شوند،
و
با
محتوای فرماسیونی - طبقاتی دیگری پر می شوند.
 
ولایت فقیه
پس از استحاله اشراف فئودال و روحانی به بورژوازی
محتوای فرماسیونی ـ طبقاتی
جدیدی کسب می کند.
 
ولی
به لحاظ فرم 
همان می ماند که بوده است.
 
به همین دلیل
شعار مثلا «مرگ بر سلطنت»
 در 
کشورهای امپریالیستی انگلیس و اسپانیا و بلژیک و هلند و سوئد 
شعاری فرمال و فرمالیستی خواهد بود.
 
یعنی بود و نبود سلطنت
کم ترین تغییری در ماهیت فرماسیونی و طبقاتی جامعه اعمال نخواهد کرد.
 
شعار «مرگ بر ولایت فقیه» نیز به همین سان.
 
ادامه دارد.
 

۱ نظر:

  1. آدمین محترم واقن تحلیل های شما خیلی ارزنده است دورود برشما
    در تائید حرفای شما باید گف که بورژوازی واپسین به صورت افتضاح و تاسف انگیز سقوط کرده و آن را عملا و عینا در مدفوعات رسانه ای که تولید میکند می توان دید !!!
    نمونه اش سریالی به نام
    into the bad lands است که در آن بازگشت تاریخ بعد از جنگ جهانی سوم به دوران ارباب رعیتی و برده داری است!!!
    یعنی بورژوازی واپسین می خواهد نشان دهد که هیچ گذری از سرمایه داری به سوسیالیسم نیست !!!
    بلکه بشیریت سیر قهقرایی به دوران سیاه گذشته را طی خواهد کرد!!!

    پاسخحذف