علی سیران
تقدیس می کنم
برهنگی باستانی ات
برهنگی باستانی ات
را
با اسم تو
باطل السحر
باطل السحر
می سرایم
و
می آویزم
بر گردن جهان
می آویزم
بر گردن جهان
تا
چشم آفتاب
زخم نبیند
تا
آب
عکس رخساره ات بگیرد
ـ چشم روشنی ببرد
برای ریشه های اعماق ـ
عکس رخساره ات بگیرد
ـ چشم روشنی ببرد
برای ریشه های اعماق ـ
باد
برباید
عطر صدای ات
عطر صدای ات
را
آوای مرغکان تازه شود
که شاد بودند پیش از این
و دلباز بود
سوسن زاران گیسوها
یکی یکی یکی
فرو می ریزند
از
شاخه
قناری های خاموش
قناری های خاموش
در گرگ و میش پاییز
ـ هزار رنگ ـ
گریه ساز می کنیم
و بر زنگار دفینه ای
دخیل می بندیم،
گریه ساز می کنیم
و بر زنگار دفینه ای
دخیل می بندیم،
آوخ!
...
با
خیال خسته
از زمان کهن می آیم
از زمان کهن می آیم
نگاره ی اندامت طرح می شود
در خاطره ی گناه نخستین
در هیچ پیکره ی مقدسی نیست
که نبض عریانی ات نمی زند
که نبض عریانی ات نمی زند
...
به مهر
می ستایمت
و
و
تقدیس می کنم
تو
را
و
و
خود
را
در هنگامه ی آفتاب و باران
و
خلاصه ی بوسه ای
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر